درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

وزیران رد صلاحیت شده، شیعه ویا هزاره ؟!

پس از رد صلاحیت شدن دو وزیر هزاره در پارلمان افغانستان وتحلیل وتفسیر های مختلف توسط نویسندگان در فضای سایبری، دوتحلیل هم در خبرگزاری (سید ) های افغانستان نشر شد که برای این حقیر قابل تامل بود.
تحلیل اول به قلم سید فاضل محجوب را
اینجا بخوانید: در این تحلیل به کرات از جمله نمایندگان ((هزاره)) استفاده شده است. ونویسنده سعی دارد این طور القا کند که این نمایندگان قبل از انکه شیعه باشند هزاره هستند که رد صلاحیت شده اند. ودر پایان خیلی با ظرافت منظور خودرا بیان میکند.بخوانید نكته ي مهم ديگري كه برخي از صاحبنظران شيعه و اهل سنت ياد آور شده و به آن انگشت انتقاد مي گذارند، مساله قوم گرايي در ميان خود شيعيان و به خصوص هزاره ها مي باشد. اين دسته از منتقدان، معتقدند كه اگر رهبران هزاره ها، عينك تنگ قوم گرايي را از چشم برداشته و با وسعت نظر بيشتري به همه ي شيعيان نگاه كنند و به عنوان مثال از قوم غير هزاره، مانند سادات، بيات، قزلباش و سائر نژادهايي كه در مذهب با آنان اشتراك دارند، نيز وزير معرفي كنند و يا لااقل سد راه آنان نشوند، به احتمال بسيار، در رسيدن به پست هاي مهم، نظير وزارت و غير آن موفق تر خواهند درخشيد.
تحلیل دوم که جامع تر ومفصل تر هم هست به قلم حسینی مزاری را در
اینجا بخوانید: دراین مطلب که یک روز بعد از مطلب اول نشر شده است در سراسر نوشتارحتی یکبار هم از جمله نمایندگان هزاره استفاده نشده است ونویسنده سعی دارد این طور القا کند که این نمایندگان قبل از اینکه هزاره باشند شیعه هستند.
در دو مقاله بالا با اینکه که در باره لفظ هزاره کاملا" متضاد هست اما در باقی محتوا کاملا" مشابه هم هستند ونشان از یک درد کهنه رابا خود دارد. دردی که متاسفانه سید ها وهزاره های افغانستان سالهای سال گرفتار آن هستند. واکنون که هزاره ها سر توی سر ها درآورده وبه قولی به سنت های قدیمی اش پشت کرده ودیگر بر پشت دست سید ها بوسه نمیزنند، این اختلافات تشدید شده ومتاسفانه تهمت های ناروای بی دینی ومزدوری بیگانه را همراه خود حمل میکنند. به نوعی سید های افغانستان سوار برامواج دین ومذهب هر تهمتی را متوجه هزاره ها میکنند.! وکار به جایی رسیده که صدای آیت الله محقق کابلی را هم درآروده اند
اینجارا بخوانید.
این حقیر با تحریر این مطلب قصد تشدید اختلافات ندارم زیرامصرف انرژی در این مورد را احمقانه دانسته ووارد آن نخواهم شد. واما از طرفی مجبور هستم برای روشن شدن اذهان کسانیکه اهل گشت وگذار درفضای سایبری هستند مقداری معلومات بدهم تا خود انها قضاوت کنند که در این اختلافات چه کسانی مقصر اصلی وچه کسانی قربانی این درد کهنه هستند.
همان طور که میدانیداکثریت قریب به اتفاق جامعه هزاره دوازده امامی، شیعه مذهب وپیرو امام ششم میباشند. به همین علت ارادت خاصی به خاندان اهلبیت(ع) دارند. وهر نفسشان با نام آن خاندان بالا وپائین میرود. از انجایکه سید های افغانستان منتسب به آن خاندان معصوم هستند، طبیعتا" ارادت وخلوص نیت هزارها متوجه این قشر از جامعه شیعه افغانستان بوده وهست.
ریشه های اختلاف:
در دومطلب بالا گیله از بی مهری هزاره ها به وضوح دیده میشود! اما متاسفانه کسی نیست از این دوبزرگوار بپرسدکه: براستی چرا هزاره ها بی مهر شده اند؟
برای پاسخ این سئوال باید به صد ها سال عقب برگردیم ومروری کوتاه بر عملکرد سادات افغانستان داشته باشیم. همان طور که عرض کردم هزاره های افغانستان به سبب علاقه واخلاصی که به خاندان اهلبیت دارند ارادت وصف ناپزیر هم به سادات افغانستان دارند.
از گذشته های خیلی دور به این سو سادات افغانستان درتمام زندگی یک هزاره شریک بوده وهنوز هم هستند. در خانواده هزاره زمانیکه فرزند پسری به دنیا می آید باید یک سادات که به عنوان ((سید پیر ازآن یاد میشود) دعوت شود وکمر وارا با دستمال ببنندد وچند کلمه هم به گوش او بخواند وکمی هم آب دهانش را وارد دهان نوزاد بکند تا او از گزند بلایای طبیعی وغیر طبیعی در امان باشد وتبدیل به یکی ازمریدان اهلبیت(سادات)گردد. واین کار ممکن است تاآخر عمر این نوزاد وهر زمان که سید پیر از روستای آنها گذر کند باید اتفاق بیفتد. وطبیعتا" این محبت سید پیر حزینه هم برای پدر این نوزاد به همراه دارد پس هرچی گذر سید پیر به روستای آن نوزاد بیشر باشد، آن نوزاد ایمن تر، پدرش فقیر وسید پیر هم فربه ترخواهدبود.
در صدی از جمعیت فعلی سادات افغانستان اولاد های خمس هستند. یعنی چه؟ یعنی اینکه هر زن وشوهرهزاره که پنج دختر داشت یکی ازآنهارا به سادات افغانستان به عنوان خمس هدیه میکرد! وبه عنوان وجوهات شرعی به درب خانه سید برده میشد. وطبیعتا" بعد ازمدت برای سادات اولاد های به دنیا می آورد واین اولاد هاهمان دورگه های نسل خمس هستندکه تعدا شان کم هم نیست.
حال نگاهی بیندازیم به عملکردسید(سادات) افغانستان درمقابل این خلوص نیت هزاره ها.
از گذشته خیلی دور به بنا بر دلایل که دربالا ذکر شد سید بودن درجامعه شیعه افغانستان خود به خود دارای امتیاز های اجتماعی زیادی بوده وهست.گواه این ادعای من را میتوانید این روز درشهر مقدس قم ببینید. در این شهر افغانهای مهاجر مقیم ایران دسته دسته مراجعه میکنند ولابلای کتاب ها میگردند تاثابت کنند که از نسل سادات هستند. وبعد ازمدت با در دست داشتن یک برگه فلان بن فلان خودش رابه یکی از امامزاده ها وصل میکنند. جه افتخاری بالاتر ازاینکه به اوسید بگویند.
از نگاه جامعه سادات افغانستان، هزاره ها انسانهای درجه چندم میباشند که خوردن مال انها حلال قبول کردن دختری به همسری خوب(البته اگرهدیه خمس باشد) و وظایف که هنگام روبرو شدن با یک سید انجام دهند عبارت است از بوسیدن پشت دست سادات فرض است! حتی اگر بچه کوچکی باشند. محیا کردن اسباب راحتی آنها به عنوان وظیفه ونه رسم مهمان نوازی، تهیه بهترین غذا حتی درصورت فقیر بودن میزبان، تهیه بهترین علوفه برای اسپ ویا الاغ انها، طوریکه در بعضی ازمناطق زمان روبرو شدن با یک سید ودر جواب سلام یک هزاره میگفت: اسپم ذله ومنده است جایش راحت وخوراکش ریشقه باشد. وکار های که یک هزاره به هیچ وجه نباید انجام دهند: بلند حرف زدن درمقابل سید پیر، مخالفت با خواسته او، دلیل آوردن برای انجام ندادن کاری، فراهم نبودن اسباب راحتی سید پیر وکلا" مخالفت ونافرمانی از خواسته های سید پیر گناه کبیره بوده واگرخدای نکرده کسی باعث کوچک ترین ناراحتی او بشود، سید پیر با دشنام های رکیک وفراوان محل را ترک نموده وبه اصطلاح قهر میکنند ومیروند. که صد البته برگشت وآشتی با خانواده مرید متضمن حزینه ها ومصارفی است که باید یک هزار مرید سید ""پیر"" باید تقبل کنند.
اما در مورد روابط خانوادگی، با اینکه در صد زیادی از سادات افغانستان ازنسل خمس میباشند وخواهر زاده های هزاره ها هستند اما اگر جناچه یک جوان هزاره به خواستگاری یک دختر سید(سادات) برود، با کمال تاسف باید عرض شود که دراین مورد هزاره ازدید یک سادات مانند سک میماند ودر اینجا نه دینی ونه مذهبی ونان ونمکی نه خلوص نیتی مطرح است. فقط از واژه ای سک وگوسفند استفاده میکنند. با تمسخر وتکبر فراوان میگویند: سک به خواستگاری گوسفند امده!!!
نتیجه:
آنچه در بابالا ذکرش رفت تماما"یک رفتار عام است ونه خاص. این را عرض کردم که کسی منکر چنین رفتاری نشود نگویند دربین مردم هم انسان خوب هست وهم بد.
با توجه به رفتار وکردار جامعه سادات با هزاره ها در طول سالهای دورتر وعکس العمل خود هزاره در آن زمان وبالا رفتن توقع بیش از حد جامعه سادات وبالا دانستن خود از نظر اجتماعی در مقابل هزاره ها ودر نهایت ومرور زمان و تغییررفتاری نسل نو جامعه هزاره در مقابل سادات افغانستان وبه یکباره فرود امدن سادات از عرش به فرش باید هم دوستان سادات ما گیلایه وشکوه داشته باشند.
دوستان سادات ما باید بدانند که در هرجامعه هم انسان های با هوش وزیرک هستند وهم انسان کودن وتن پرور ودر جامعه سادات اگر یکی مانند این دوستان ماکه در خبرگزاری اوا جمع شدند با استعداد وبا هوش هستند، باید بدانند که عده ای از همین سادات هنوز هم خلته د ه پشت در روستا های هزار جات میگردند وامرارمعاش میکنند، واز طرفی اگر هزاره ای به سادات بی مهری میکنند هنوز هم هستند کسانی بوسه بردستان سید پیرشان میزند واورا گرامی میدارند.
بنا براین مشکل فعلی رای نیاوردن نمایندگان فقط مختص هزاره ها است وبس. خواشمند است دوستان گاهی به نعل وگاهی به میخ نزنند وبه بهانه هزاره توی سر هزاره نزنند. اگرواقعا" این مشکل مربوط به کل شیعیان افغانستان باشد که حتما" شامل دار ودسته ایت الله محسنی هم میشود که با کمال تاسف باید عرض شود که چنین نیست.که اگر بود معضل کوچی وکوچی گری خیلی خطرناک تر این قضیه هست وخواهد بود.اما دریغ از یک نوشته ویا تحلیل در زمان حمله کوچیها وبه خاک خون نشستن مردم مظلوم بهسود.