درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

یک نظر سنجی در بی بی سی

این نظر سنجی بعد از اظهار نظر پنتاگون در مورد محبوبیت کرزی در افغانستان، در سایت فارسی بی بی سی گذاشته شده است. حال چرا این خبر از طرف مسئولان پنتاگون با نزدیک شدن سفر کرزی به امریکا اعلام شده خود جای سئوال دارد. که گفتی در این مورد زیاد است.

اما شما فعلا" این سئولات رابه دقت بخوانید ونظر خود را بگوئید. لطفا"

'یک چهارم مناطق کلیدی افغانستان حامی دولت اند'؛ نظرات شما چیست؟

وزارت دفاع آمریکا اخیراً گفته است دولت به رهبری حامد کرزی در افغانستان، فقط از سوی یک چهارم از مناطق کلیدی این کشور حمایت می شود.پنتاگون در این گزارش - که دولت افغانستان آن را نادقیق خوانده- می گوید "ارزیابی کلی حاکی از آن است که مردم بیست و چهار درصد از نواحی و محدوده های کلیدی (یعنی بیست و نه ولسوالی از صد و بیست ولسوالی مورد مطالعه) طرفدار و حامی دولت مرکزی افغانستان هستند."
آیا یافته های این گزارش، برای شما که در افغانستان زندگی می کنید، قابل تایید است؟ فکر می کنید مردم منطقه ای که شما زندگی می کنید، تا چه حد از دولت مرکزی پیشتبانی می کنند؟
وزارت دفاع ایالات متحده در این ارزیابی از شرایط افغانستان، می گوید که ناخرسندی مردم از دولت حامد کرزی، به دلیل آنچه ناکارآیی و عدم مبارزه موثر دولت با فساد خوانده شده، باعث شده است تا طالبان سال 2009 را موفقیت آمیزترین سال در جریان فعالیت خود توصیف کنند.
آیا شما هم معتقدید که دولت افغانستان در مبارزه با فساد، ناکارآمد بوده است؟ به نظر شما، چه عواملی در افزایش فعالیت های طالبان در سال گذشته میلادی دخیل بوده است؟
با وجود ادعای موفقیت طالبان در سال 2009، پنتاگون از بهبود شرایط امنیتی در افغانستان سخن می گوید و در گزارش اخیر خود می نویسد "نظرخواهی های انجام شده به طور منتظم حاکی از آن است که افغان ها معتقدند که شرایط امنیتی در خلال یک سال گذشته بهتر شده است."
اوضاع امنیتی افغانستان، از نظر شما چگونه است؟ آیا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری گذشته و تشکیل کابینه جدید حامد کرزی، به افزایش اعتماد شما به امنیت و ثبات افغانستان کمک کرده است؟

چرا جرگه صلح به تعویق افتاد؟!


در روز ۱۲/۲/۱۳۸۹ قرار بود جرگه صلح(پشنهادی جناب کرزی صاحب) در افغانستان برگزارشود. اما به دلایل به تعویق افتاد.
چرا جرگه صلح به تعویق افتاد؟

این سئوال را خیلی ها پرسیدند وپاسخ های دادند. منهم بعد از چند روز تفکر وتتبع وکنجکاوی، سر انجام به این نتیجه رسیدم.

دلیل اصلی به تعویق افتادن برگزاری این جرگه مشغولیات وگرفتاریهای بیش از حد " نخبه" های دولتی بوده.! چون در حال حاضر تمام نخبه های محترم چه خانم ها چه آقایان، مشغول ثبت نام برای ولسی جرگه میباشند. واز آنجایکه از قدیم گفته اند دوتا خربوزه را نمیشود در یک دست گرفت، برای رفع این مشکل واز دست ندادن کرسی ولسی جرگه وحضور در جرگه مهم صلح، این افراد نخبه دست به ابتکار جالبی زدند. پس از مشورت وهمدلی با همدیگر واز آنجایکه جناب کرزی صاحب در طی ۸ سال ریاست جمهوری اش ثابت کرده که خیلی خوب اهل معامله آنهم از نوع پشت پرده است. ماشاالله هزار ما شا الله تا کنون خیلی خیلی هم موفق بوده وهرچی نخبه وانسان به درد بخور در اقوام مختلف اعم از پشتون،هزاره،تاجیک ازبیک وطایفه های کوچکتر مانند سید،بیات، و... دیگران را به خوبی مانند اسفنج خیس جذب معامله پشت پرده خود کرده است. به همین علت این افراد به طور دسته جمعی به حضور جناب کرزی(البته در پشت پرده) شرف یاب شده وخواهش وتمنا وگاهی هم اخم ناراحتی وتهدید که ما نخبه ها پشتد راخالی میکنیم، تو دیگر آبروی جلوی ملت برای ما نخبه ها نگذاشتی، واین اخری هم مارا پیش خارجی ها خراب کردی! هرچی در این چند سال به عنوان نخبه در این سرزمین بی در پیکر ساخته بودیم شما با چند جمله مانند: "بیگانه‌ها"، "غیرت افغانی"، "ملت سربلند" و "ملت باغرور" خراب کردی وما حالا نه آبرو در پیش مردم وملت خود داریم ونه ارزشی در نزد خارجی ها !!! ما جمع کثیری از نخبه ها با کلی مشورت وهمدلی وفکر مضاعف وهمت مضاعف به این نتیجه رسیدیم که تنها راه چاره این است که برگزاری این جرگه فعلا" عقب بیفیتد.! تا هم ما بتوانیم ثپت نام در ولسی جرگه را تمام کنیم ، هم شما فرصتی داشته باشی وبه نزد اوباما بروی! اگر چه اوباما با ما نیست وکمی دلخور است اما ما مطمئین هستیم با نبوغ وتجربه که حضرت عجل در معاملات پشت پرده دارید اوباماراباما همراه میکنید، وما هم قول میدهیم بعد فهش وناسزا وبد بیرای تبلیغاتی که در طول تبلیغات انتخابات ولسی جرگه نثار شما کردیم وبه سلامتی به نمایندگی منصوب شدیم سر فرصت جبران این محبت حضرت عجل را خواهیم کرد.

در این میان شخصی از آخر جمعیت از جابلند شده وچنین عرض ارادت نمود:
جناب مستطاب کرزی صاحب به سلامت باشند، من از کشور همسایه ودوست مهاجر پزیر به حضور شرف یاب شدم. دلیل حضور من هم این است که میخواستم خواهش کنم که برگزاری این جرگه را حتما" به تعویق بیندازید زیرا ما در آن دیار غربت وهجرت که الحمدالله خیلی هم برادران وخواهران مهاجر نخبه وتحصیل کرده فراوان هستند شدیدا" دچار کم بود زمان برای انتخاب نخبه های مد نظر دولت کریمه اسلامی هستیم ومطمئینا" در این زمان کم ما موفق به تفکیک خودی وغیر خودی نمیشویم وترسم این است که خدای نکرده در این میان کدام نخبه واقعی دیگر اندیش که هوای انقلاب مخملی در سر داشته باشد در جمع صمیمانه ما نفوذ کند وآنوقت من که در آن دیار مسئولیت دارم در نزد رفقا رو سیاه بشوم. وسلام علی اهل رفقا.

خوب مراحل بعدش که مربوط به دولت ومشاوران درجنی وکسپ اجازه از نهاد دولتی ۳۰۰۰ نفره شورای علما وریش سفیدان وبزرگان قوم که بر اساس همان تخصص معامله پشت پرده استوار است.

مهاجرین افغانی، کارگران واقعی در ایران


۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر هم گذشت، وهیچ کسی یادی از هموطنان کارگر مهاجرم که صبح تا شب، ویا از سر شب تا صبح در سراسر ایران در کار خانه های پوست(چرمسازی) سالامبور سازی، آهک، صابون سازی،آبکاریهای صنعتی فلزی، شرکت های حفاری،آب ،بر،گازومخابرات، مرغداریها،دامداریها وزمین های کشاورزی وصد ها کارخانه دیگر بدون هیچ ادعای وبا کمترین دست مزد وحقوق مزایا از جان خود مایه میگذارند، ومشغول کار هستند. اما کسی آنهارا نمیبیند تا روز کاگر را تبریک بگوید.
روز کارگر بر کارگران واقعی مبارک

انرژی مثبت + انگیزه مضاعف = با ادامه وبلاگ نویسی


شما که به طور مرتب ومنظم سالها است که وبلاگ مینوسید، تاکنون چندباربرای تان پیش آمده که از ادامه وبلاگ نویسی منصرف شوید؟ وانگیزه نوشتن در فضای مجازی را ازدست بدهید؟ بدون شک چنین حسی را تاحالا داشته ائید. وهرکدام تان هم برای ازدست دادن انگیزه تان دلایل داشتید که حس نوشتن تانرا کاهش داده وبه مرز ننوشتن ر سانده است.

این حقیر درماه های آخر سال گذشته دچار چنین حالتی شدم! وعلت آنرا هم این طور خدمت تان توضیح میدهم.

یک فرهنگ غلط (به تعبیر من) دربین وبلاگ نویسان جا افتاده است که تاکامنت نگذاری برای تان کامنت نمیگذارند. .به طور معمول هم رسم است که هروبلاگ که بروز شود نویسنده محترم آن مجبور است!!! دست به کی برد شده وبلاگ به وبلاگ بیگردد وخبر خوشی را بدهد.! تا مدیر ان وبلاگ دیگر، از روی مجبوریت وادای دین تشریف بیاورد ومطلب وبلاگ مورد نظر را بخوانند، شاید هم اصلا"نخوانند! ودر پایان بعد از چاق سلامتی وقربان صدقه رفتن یک به به چه چه هم بزند وبرود.

منی حقیر هم در اوایل وبلاگ نویسی چنین بودم اما رفته رفته از این وضعیت خسته شدم! چونکه اکثر نظرات متاسفانه مفید نیست! خواننده های وبلاگ که مثلا" دعوت میشوند فقط برای ادای دین می آیند وکامنت میگذارند اینگار که دارند بدهی شان راپس مید هند. واین اصلا" خوب نیست.! واین وضعیت متاسفانه برای من تبدیل به تکرار مکدرات شد. وکار به جای رسید که دیگه اصلا" حسی اینکه به وبلاگی بروم ونظری بدهم از بین رفت!((مطالب وبلاگ هارا مرتب میخوانم)) واین حس ادامه پیدا کرد تا اینکه در ابتدای سال ۱۳۸۹ تصمیم گرفتم مدتی کار وبلاگ نویسی را تعطیل نموده وبه مغز معیوبم استراحت بدهم تا خدای نکرده از این پوک تر نشود.

در کمال نا امیدی وبی حسی مطلبی نشر کردم به عنوان محمود با حامد ما چه کرد؟! بعد از نشر این مطلب میخواستم تصمیمم را عملی نموده وچند روزی استراحت کنم. به همین علت دیگر ایمیلهایم چک نکردم وبی خبال شدم. تا اینکه دوست عزیزم علی بودا در کامنت خصوصی فرمودند: حیدری کجایی که مطلب اخیر وبلاگ تان در تلویزیون فارسی بی بی سی نشر شد. بعد از خواندن این کامنت رفتم تا ایمیل هایم را چک کنم. بلی من رسما" دعوت شده بودم ولی دو روز بعد متوجه شدم.

من که این برنامه را ندیدم، وحالا بعد از تماس با من آنها چه میپرسیدند ومن چه جواب میدادم بماند، اما از شما چه پنهان از خدا که نمیشود پنهان کرد، همین قضیه کوچک چنان انرژی مثبت به من تزریق کرد که نزدیک بود"کیسه" همت مضاعف ام بترکد. به همین خاطر برای جلوگیر از پاره شدن این کیسه ظریف، تند تند شروع کردم به آب کردن وبلاگم تا شاید کمی تخلیه انرژ بشود ومن جان سالم بدر ببرم. کار به جای رسید که در یک روز ۳با ودر روز دیگر دوبار با کانون محترم وبلاگ نویسان ایمیل زدم وتقاضای لینک وبلاگم را نمودم. ما شا الله هزار ما شا الله ملاقات با جناب کرزی ومجددی وآیت الله محسنی خیلی راحت تر از لینک شدن در کانون وبلاگ نویسان افغانستان است. من مدت یکسال پشت دروازه این کانون توی قیف بودم(منظور همان توقیف است) همیشه هم فکر میکردم که وبلاگم آنقدر بدردنخور است که لیاقت لینک شدن در چنین سایت وزین را ندارد! اما زمانیکه خبر دار شدم یکی از مطالبی وبلاگم در تلویزیون بی بی سی مورد بررسی قرار گرفته، آنوقت با خودم گفتم: ای دل غافل! حیدری تو نویسنده وتحلیل گر بودی، خودت نمیدانستی! اگرغیر از این است چرا نماینده استعمارگر پیر زه وار در رفته بین این همه وبلاگ نویس دکتر، مهندس، کار شناس، داشجو وملا های با حال فقط آمده سراغ توی بی سواد ! کمی بعد به خودم نهیب زدم نه بابا به قول آشپز های تازه کار گپ ده رنگ نیس گپ ده مزه ای غزا است. حال بی سوادم که باشم سواد به چه کار آید مطالب نشر شده مهم است، به قول معروف: مشک آن است عطار ببوید نه آنکه خود بگوید.

خلاصه سر تان را به درد نیارم! نشر چنین مطالب به درد هیچ کس نخواهد خورد اما به قول یعقوب یسنا برای اینکه موهای سر تان نکنید بهترین جا وبلاگ تان است که خودتان را تخلیه کنید.(نقل به مضمون در مصاحبه با بی بی سی) من هم با نشر این مطلب عرایض مختصری دارم خدمت دوستان عزیزم.

۱- گذاشتن کامنت واظهار نظر به خیلی از وبلاگ دوستانم بدهکار هستم. اما شما دوست محترم مطمئین باش من مرتب مطالب وبلاگ شمارا میخوانم.

۲- ۳نفر از دوستانم یعنی" غفور" و"ادیب" ویا به قول خودش نا ادیب! و ن.محمودی استاد یار دانشگاه در قم مدت زیادی است که از نقد ونظر شان محروم هستم. البته نفر دومی که معلوم است قهر کرده.!

۳- همچنان در این وبلاگ با مطالب جدید در خدمت شما هستم. پس اگر تشریف آوردید انتقاد از مطالبم فراموش نشود.
۴- اگر از مطالب وبلاگم انتقاد نشود احساس حماقت میکنم.!!!

پ.ن: من به نظر وانتقاد خوانندگان خیلی اهمیت میدهم. همیشه هم عقیده داشتم ودارم که بدترین نظر بهترین نتیجه رابرایم داشته ودارد.