فیلترشدن وبسایت جمهوری سکوت و هزاره های مقیم ایران
نگارش در تاريخ دوشنبه دهم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
اشاره:
فیلترشدن یک سایت مانند مردن یک شخصی میماند که طرفداران و علاقمندانی فراونی دارد . ومعمولا” بعد از مردن یک شخص مهم، علاقمندان آن چند روزی با آه وناله وفغان و مراسم ختم وقرائت فاتحه و ذکرصلوات احساسات درونی خویش نشان میدهند وبعد از چند روز همه چیز تمام میشود وفقط یک سنک به عنوان نشانه ای قبر آن برجامیماند تا گاه گداری اگر دلی تنگ شد بروند بر سر آن قبر تجدیدی دیدارکنند. واز این به بعد حکایت ما و وبسایت جمهوری سکوت این گونه خواهد بود که هروقت دلمان گرفت روی لینک این وبسایت کلیک کنیم وبدون اینکه ببینیم با او حرف بزنیم ودرد دل کنیم.
نگارنده به عنوان کسیکه خواننده ای همیشگی این سایت بودم به خودم حق میدهم تا در مورد فیلتر شدن این سایت مختصری بنویسم وآنرا در معرض دید دیگر خوانندگان بگذارم تا انها هم بخوانند وقضاوت کنند.
از آنجایکه این حقیر دستی در اتش دارم ومدت وبلاگ مینویسم وچند ماهی هم است که در سایت غرجستان خدمت گذارخوانندگان این سایت هستم، در این چند روز به طور مرتب این شعر را باخودم زمزمه میکنم:
جوانان میروند نوبت به نوبت/ خداجان نوبت من کی می آید
البته نگرانی من دور از واقعیت هم نیست چونکه عده از خوانندگان پشنهاد کرده اند که وبسایت غرجستان جایگزین مناسب برای وبسایت فیلتر شده جمهوری سکوت میباشد. حالا این پشنهاد تا چه حد صحیح وقابل پزیرش است بستگی به نظر خوانندگان وتصمیم مدیران محترم سایت غرجستان دراد.
سخن کوتاه کنم وبرویم سر اصل مطلب.
بعد از فیلتر شدن وبسایت جمهوری سکوت، سئوالات ذیل ذهنم رامشغول خود کرده است.
۱- چرا جمهوری سکوت فیلترشد؟
۲- مقصر کیست؟
۳- چه کنیم تا درکمند فیلترینگ ایران گیر نکنیم؟
۱- چرا جمهوری سکوت فیلترشد؟ مطمنا” در این چند روز گذشته مدیران جمهوری سکوت بار ها این سئوال را از خود پرسیده اند که چرا جمهوری سکوت فیلتر شد؟ وبار ها نگاهی به مطالب منتشر شده در سایت انداخته وسری تکان داده اند وچند مطلبی منتشر شده در سایت از جمله مطلبی در مورد نشر ویژه نامه شهید مزاری که توسط جناب رهگذر تحریر وارسال شده بود را از لیست ارشیو سایت حذف نموده اند تا شاید جبران مافات بشود، اما این دوستان باید بدانند که اگر فکر کنیم که نشر آن مطلب در جمهوری سکوت باعث فیلترینگ آن سایت شده است باید عرض کنم نهایت ساده لوحی خواهد بود. اگر چه فیلتر شدن سایت جمهوری سکوت همزمان بانشر مطلب فوق شد ولی نگارنده را بر این عقیده هست که فیلتر شدن سایت جمهوری سکوت هیچ ارتباطی با آن مطلب ندارد بلکه این کامنت های بود که بدون هیچگونه نظارتی در انتهای هر مطلبی نشر میشد. کسانیکه به طور مرتب مطالب این سایت را دنبال میکردند خوب میدانندکه گاها” کامنت های نشر میشد که هیچ ارتباطی به مطلب منشر شده نداشت.
شاید اززاویه دید مدیران جمهوری سکوت نشر برخی مطالب وکامنت ها هیچ عیب وایرادی نداشته وندارد اما واقعیت حکایت از چیزی دیگری دارد.! این حقیر زمانیکه در سایت کابل پرس وجمهوری سکوت مینوشتم خیلی از دوستان سفارش میکردند که یا در این سایت ها چیزی ننویس واگر هم مینویسی حداقل با نام مستعار باشد.! زمانیکه علت را جویا میشدم جواب همه آنها یکی بود. این سایت ها هنجارشکن هستند.!
با اینکه شخصا” عقیده به هنجار شکنی ندارم وبه همه اندیشه ها وتفکرات انسانها اخترام میگذارم اما با ذکر این مطلب میخواستم این را عرض کنم که مطالب وکامنت های این سایت باب میل همه جامعه هزاره نبوده ونیست.!
۲-مقصر کیست؟ از قدیم گفته اند که: اگرجوالدوزی به دیگران زدی! سوزنی هم به خودت بزن.
به طور معمول در چنین موقعیتی انگشت اتهام به سمت کسانی نشانه میرود که این سایت را فیلتر کرده اند. یعنی مسئولان فیلترینگ در ایران! اما ما نباید از یک واقعیت به دور بمانیم اینکه در ایران عمل فیلرینگ تبدیل به یک قانون شده است ودست اندرکاران ومسئولان فیلترینگ در ایران با تشکیل یک ارتش در فضای سایبری وارد جنگ نرم شده اند واین جنگ را جهاد وعبادت در راه خدامیدانند با این تفکر که در ایران حاکم است نباید هیچ انتظاری ارفاق از طرف مسئولان فیلترینگ درایران داشته باشیم.
من از بیگانه گان هرگز ننالم/ که هرچه کرد بامن آن آشنا کرد.
نگارنده عقیده دارد که در قضیه ای فیلترشدن وبسایت جمهوری سکوت، مقصران اصلی این حادثه مدیران ومسئولان این سایت میباشند.!
مدیران محترم این سایت مسلمان،شیعه مذهب و از همه مهم تر تحصیل کردگان ایران هستند واز جمله افرادی میباشند که سالها در ایران زندگی کرده اند. بعضی از آنها فعلا در حال تحصیل در دانشگاه های ایران میباشند واز نزدیک با وضعیت ونیاز های فرهنگی، عاطفی وملی هزاره های مهاجر مقیم ایران آشنایی کامل دارند. واز طرفی مهاجرین مقیم ایران بیشترین تامین کنندگان مطالب وبیشترین خوانندگان وکامنت گذاران این سایت را به خود اختصاص داده اند. با این اوصاف براستی چرا مسئولان محترم این سایت نظارت خود رابر مطالب وکامنت های منشر شده دراین سایت بیشتر نکردند تا جمعیتی کثیری از خوانندگان این سایت در ایران از خواندن مطالب این سایت محروم نشوند.! و تاسف بارتر ازهمه اینکه بعد از فیلتر شدن سایت جمهوری سکوت مدیران محترم سایت تازه از خواب خرگوشی بیدار شدند وبرخی از مطالب از جمله مطلبی که توسط جناب رهگذر وبه مناسبت چاپ ویژه نامه شهید مزاری تحریر وارسال شده بود را از سایت جمهوری سکوت حذف کرده اند. آیا این عمل مصداق همان مثل هزارگی نیست که میگویند: بعد از گوز دادن چهار زانو نسشتن بی فایده است.
۳- چه کنیم تا گرفتار فیلترینگ در ایران نشویم
واقعیت این است که یافتن پاسخ برای این سئوال برایم خیلی سخت است. وخود این سئوال با عث ایجاد سئوالهای دیگری میشود. سئوالاتی از قبیل اینکه: آیا مطلب که در سایت منتشر میکنیم سانسورکنیم؟آیا مطالب یا کامنت های بعضی از نویسندگان را نشر نکنیم؟ ویا به دلخواه خود مطالب را اصلاح کنیم؟ ویا کلا” از خیر نشر مطالب وکامنت های مورد دار بگذریم وبه زباله دان بفرستیم؟ تازه ازکجا به این نتیجه برسیم که مطلب مورد نظر مورد دارد یا ندارد؟ وده ها سئوال دیگر.
در طول سالهای گذشته سایت های کابل پرس، روزنامه هشت صبح، وکانون وبلاگ نویسان افغانستان ودر اخرهم سایت جمهوری سکوت در کمند فیلترینگ دولتی در ایران گیر کردند وبا فیلتر شدن هرکدام از این سایت ها عده ای از مهاجرین از مطالب منتشر شده دراین سایت محروم شدند.
بدون تعارف هرکدام از این سایت ها که فیلتر میشوند ضایعه جبران ناپزیری بر پیکره کسانی وارد میشود که در باره ای کشور خود افغانستان چیزی برای گفتن دارد ویا آنهایکه میخواهند چیزی بدانند وبخوانند ودنبال کورسوی میگردند تا بیشتر ازاین با فرهنگ بومی وملی خود بیگانه نشوند.
نتیجه: در حقیقت این نوشته کوتاه تلنگری بود به تمام هزاه های جهان تا هشداری کوچکی باشد برای تفکر وتعقل اهل فن وکارشناسان بخش رسانه وارتبا طات جامعه هزاره برای آینده پیشرو و ساختن یک استراتژی مشخص برای گفتن حرف ها وبیان اندیشه های هزارگی. به عقیده نگارنده این خیلی تاسف بارو وحشت ناک است که سایت مثل جمهوری سکوت که مرکز اندیشه وتفکر وتعقل جامعه ای روشنفکری هزار های تمام جهان است، در ایران فیلتر شود وعده ای زیادی از مردم هزاره مهاجر نتواند از مطالب این سایت استفاده کنند وغمبار تر از همه اینکه کسی نباشد تا در چنین شرایطی بین مسئولان فیلترینگ در ایران ومسئولان سایت های فیلتر شده هزارگی ارتباط برقرار کرده وباعث ایجاد گفتگو وتعامل بشوند.
بنا براین مطلبم را با یک سئوال از اهل فن به پایان میبرم.
به نظر شما چه کنیم تا گرفتار فیلترینگ در ایران نشویم؟!
نوشته شده در تاریخ ۹ / آبان / ۱۳۸۹ توسط: شیرمحمد حیدریموضوعات: اخبار و گزارشات
امیر ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
جمهوری سکوت یکی از به روز ترین منابع اطلاعاتی درامورفرهنگی واجتماعی افغانستان برای بنده وسایر دانشجویان وهموطنان بود.بنده برای مسئولین فیلترینگ ایران واقعا متاسفم که توان تحمل یک وبسایت فرهنگی رانیز نداشتند.
بلال نوروزی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
جناب حیدری تشکر از مطلب خوب شمافقط میخواستم برای دوستان بگویم ایران به زودی فلتر خود را از روی جمهوری سکوت برمیدارد.تشکربلال نوروزیمدیر سایت جمهوری سکوت
مزاری ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
این همه بلال جان و جناب بودا اندیشه ها را به زباله دان سانسور سپردند ، بگذار خود نیز مقدار ی طمع تلخ سانسور را بچشند . وبسایت جمهوری سکوت بشتر باز گو کننده اندیشه سازمان نصر بوده است . تا مجموع روشنفکران ملیت هزاره . خدا وند را سپاس از اینکه دامنه دنیای مجازی وسیع میباشد و همه مجبو ر نیستند تا از طریق فلتر وبسایت جمهوری سکوت مطالب خودرا به مشر بسپارند .جناب حیدری ، زاغ زبان زاغ را میداند . همین شما و جناب بلال جان . اما مطمئن باشید که همه هزاره ها به شما و نصر و بلال و اسد ختم نمیشوند . با آنهم از فیلتر شدن وبسایت جمهوری در تاسف ام چون به ازادی بیان سخت احترام داشته و معتقد هستم .
rahgozar ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
به نام خدا
با سلام به همه دوستان مخصوصا مدیران سایت ارجمند غرجستان!
جناب حیدری مطلب بسیار خوبی نوشته اید و به نکات مهم اشاره نموده اید. واقعا جای سپاس است.
از همه مهمتر و مصیبت بار تر اینکه به قول حیدری عزیز کسی نیست در چنین شرایطی میان سازمان فیلترینگ و سایتهای هزارگی ارتباط بر قرار کند.
جناب نوروزی عزیز شنیدم که گزارش این حقیر را برداشته اید چه فایده ای دارد؟ برداشتن این مطلب به معنی تغییر خط مشی جمهوری سکوت خواهد بود. اگر به این بها باشد دیگر جمهوری سکوت آن چیزی نیست که ما می خواستیم و یا آن چیزی که در ابتدا برای خودش هدف و خط مشی خاصی تعریف کرده بود. فیلتر به خاطر گزارش نبوده و بلکه نشر نظرات زننده و هتاکانه ای بود که بدون نظارت در ذیل این گزارش درج می گردید. شما از این به بعد می توانید به جای تعبیرات و کلمات رکیک ستاره بگذارید. والسلام!
اسد الله عرفانی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
دوستی برایم گفت من احتمال قوی می دهم که خودی ها و یا به عبارتی مارهای در آستین تعمدا نظرات نا همگون با سیاست جمهوری سکوت فرستادند و خودشان دوباره ایمیل کردند به گروه فیلترینگ ایران و آدرس کامنتها را دادند که فیلتر کنند . بنده هم حدس می زنم که عده ی در کمین جمهوری بود و شاید بارها از مسئولین ایرانی خواستند که آنرا فیلتر کنند. و آخرش هم به آرزوی سیاه شان رسیدند . پیشنهاد م اینست که به جای خوش خدمتی برای دیگران بیاییم صادقانه و دوستانه نقدهای خودرا درهمین جمهووری و دیگر سایتهای مستقل در میان بگذاریم و تأثیر گزار و جهت دهنده باشیم .ما مردم بسیار بسیار ساده و صادق هستیم و همیشه فقط روی صحنه را می بینیم . شما فکر می کنید نظرات که در دامنه جمهوری داده می شد همه اش صادقانه و نظر اصلی شخص بود؟ یا گهگاهی نظراتی از پیش طرح شده و سازمان یافته هم برای بدنام کردن و تکه تکه کردن و سرگردان کردن مردم ما بود؟
بلال نوروزی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
رهگذر عزیز سلامگزاریش شما از سایت برداشته نشده، گزاریش شما هم اکنون در ارشیف سایت است، بعد از حل مشکل فلتر دوباره روی سایت قرار میگرد. آقای رهگذر عزیز من از خودی شما امیل دریافت کردم که نوشته بودید سایت جمهوری سکوت بخاطر گزاریش شما فلتر شده و به نحوی معذرت خواهی هم کرده بودید ما که از قانون جمهوری اسلامی سر در نمیایرم و فکر کردیم که حرف شما درست است و گزاریش شما را تا حال مشکل فلتر ارشیف کردیم.
جاغوریزاد ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
به احتمال۹۰% سادات افغانی که وظیفهاش فضولی و نقش ستون پنجم را بازی کردن است، در فیلتر کردن (چنانچه برادر مان اسد الله عرفانی گفته است) نقش داشته است. یکی از مدیران سایتی که با سادات در افتاده بود، تعریف میکرد که سادات میآمد در سایت، تحت عنوان هزاره و مخالفت با سادات به خامنهی و سادات ایرانی توهین میکرد تا مدیر سایت را که از طلاب قم بود پیش ایرانیها و حوزه بد نام کنند.مطمنم که سادات برای فیلتر کردن جمهوری سکوت راه زیاد رفته و در مراکز مخصوص، فضولی زیاد کردهاند اما اینکه تاثیری داشته است یا نه؟ با اطمینان کامل نمیشود گفت که تاثیر داشته است.امیدوارم که جمهوری سکوت به دامن خوانندگانش بازگردد و جای خالی او را هیچ سایتی دیگر پر نخواهد کرد.
نظر ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
خوب تک و تکمار شده و از وب سایت جمهوری سکوت دفاع میکنید . حال همین غرجستان چی اشکال دارد که رشد کند . اگر حقیقتا ریگی در کفشتان نیست مطالب تان را برای سایت غرجستان بفرستید .تا حال یگانه ترین وب سایت هزاره گی که حقیقتا تا به اندازه یی همگانی بود و غیر فعال گردید سایت کاتب هزاره بود با آن همه طیف وسیع نویسنده . این که چرا جناب ارزگانی از این مسئولیت بزرگ و ارزشمند شانه خالی کرد تا حال نمیدانم .
بلال نوروزی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
یک فکایی ده هزارگی بلده شمو موگوم
یک حاجی بسیار مومین بود، هیچگاه نماز روزه شی قضا نموشد، خلاصه یک آدم خیلی خدا دوست بود. حاجی پیر شد ای دنیا ره ترک کد، وقتی ده دنیا دیگه رفت، اونجه ملایکه ده استقبال شی آمد، گفت که مو از از طرف خدا آمدی که توره مستقیم ده بهشت بوبوری تو آدم خیلی مومین بودی هیچ گناهی نکدی خدا دستور دآده که توره بدون سوال جواب ده بهشت بوبریم. حاجی گفت که ما یک خواهیش از خدا دارم، ملایکه سوال کد که چه خواهیش. حاجی گفت که پیش ازی که مره بهشت بوبرید یک دفعه دوزخ ره هم نشان بدهید.خواهیش حاجی پزیروفته شد. ملایکه ها حاجی صاحب ره آورد ده دوزخ، وختی منه هولی دوزخ شد دید که، اطاق اطاق استه، هر قوم از خود اطاق جدا داره، همینطور از یک سر دروازه های اطاق ها ره باز میکد، میدید که دیگ های کته کته اشته ده منه دیگ ها آدم ها ره انداخته انداخته باز سر هر دیگ ۲ نفر پیره دار تیاق ده دست ایسته استه هر کس که از منه دیگ بور شدو موشه پیره دار قد تیاق ده سر شی میزنه او پس موفته منه دیگه. همینطور چند اطاق دیگه ره دید همینطوره سر هر دیگ پیره دار ها استه.باز ده اطاق اخیری که رسید دید که پیره دار ها قرار شیشته بینی خود پر بازی یا قطعه بازی میکنه، و چدن شی قرار خو کده،حاجی سوال میکنه که اینجا چیطور پیره دار ها آرام آرام شسته، دیگ ها ره به حال خودون ش ایله کده.یکی از پیره دار ها گفت که ای اطاق از هزاره ها است، نیاز به پیره نداره، اینها وختی یکش از دیگ بور شدو میشه دیگه شی از پایچه شی کش موکونه، هر کدام شی موگه ما اول بور شوم باز دیگه شی نمیله.
فایق حصارنایی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
حیدری عزیز به نکات ظریفی اشاره کرده ایید که هر نویسینده باید درس عبرت بگیرد که از خواطر یک شوم نباید بسوزد شهر روم فلتر شدن سکوت باعث شد نوسیندگان وخوانندگان آن از اوضاع روز بی خبر بماننند.ویک اشاره که ضرب المثل هزاره گی جناب عالی خوب جا افتاده ولی ازینکه نویشته ات طنز نست ونباید کلمات کوچه وبازار را بکار میبردی درصورت که بدیل جمله را نمیداشتی حق با شما بود ولی ازنظر ادبیات میتوانستی اینطور هم بنویسی که ( بعد از مردن سهراب نوش دارو چه بکار آید ) ویاهم (آب رفته به جوی بر نمیگردد) وازین قبیل ……بهر صورت سپاس مطلب خوبی بود وشما هم درنویشته های تان مختارید من سانسورگر وفلتر کننده نستم موفق باشید.
جانعلی رضایی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
با سلام به همه دوستان مخصوصا مدیران سایت ارجمند غرجستان!
جناب حیدری مطالب مفیدی نوشته اید و به نکات خوبی اشاره نموده اید.بنده لازم میبینم چند نکته ای را عرض کنمشما جمهوری سکوت را مرکز اندیشه وتفکر وتعقل جامعه ای روشنفکری هزار های تمام جهانمعرفی نموده اید .بنده هر چه فکر نمیکنم نمی توانم بفهمم که شما چطور به این نتیجه رسیده اید .آیا آنظر سنجی کرده این یا شما و باقی دست اندر کاران جمهوری خود را نماینده جامعه روشنفکر هزاره میدانیند یا همین طوری یک چیزی پرانده اید.تقریبا اکثر خوانندگگان جمهوری سکوت قشر دانشجو در ایران بودند که تعدادی هم مخالف بعضی مطالب جمهوری بودند.بنده از مراجعین هر روز جمهوری بودم اما دلیل به هم خط بودن نیستجمهوری خوب بود لااقل تلنگری بود یه جامعه غفلت زده دانشجوها هزاره . اما به جای ترویج افکار درست و شیعی و فرهنگ واقعی مردم هزاره بیشتر به ترویج افکار سکولار ،گروهای جهادی و دامن زدن به کینه های قدیمی می پرداخت و رسالت اولیه اش رو فراموش کرده بود.اما باز بودنش بهتر از نبودنش هستجناب آقای حیدری شما فرمودین که به کامنت ها نظارت نمی شد و دلی فیلترینگ سایت هم همین بودمن هم با شما موافقم دلیل فیلترینگ سایت کامن هایی بود به عمد یا بیان احساسات دوستان بوداما نظارت نشدن روی کامنت ها رو قبوا ندارم.اتفاقا چمهوری کامنت ها رو ستنسور میکرد اما نه کامنت هایی که باید سانسور می شد.معمولا کامنت هایی سانسور میشد که خط فکری آنها را دنبال نمی کرد یا مخالف اندیشه های تند رو و یا انتقادی صورت میگرفت.امید وارم مدیران جمهوری سکوت از خواب غفلت بیدار شوندبا تشکر
درویش ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
درود حیدری عزیز.خوب و درست نوشته اید.من هم موافقم که گاهی نظراتی انتشار می یافت که کاملن کوچه بازاری بود و اهمیت سایت را پایین می آورد. شاید بعد از این اینگونه نشود.موفق باشید.من پیشنهاد دارم که دوستان می توانند مطالب شان را در غرجستان نشر نمایند. غرجستان از سایت خوبی است. گرچه تازه کار است؛ ولی موفق است.
شیرمحمد حیدری ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام وعرض ارادت حضور تمام خوانندگان محترم وبسایت غرجستان.به اطلاع تمام دوستان میرسانم که این مطلب را همزمان به سایت جمهوری سکوت هم ارسال کردم. اما متاسفانه در آن سایت نشر نشد.کم کم به این نتیجه میرسم که نظر وعقیده ای بعضی دوستان مبنی براینکه مدیران سایت جمهوری سکوت”سانسور” چیان حرفه ای هستند صحیح میباشد.!عقیده ونظر شما خوانندگان گرامی چیست؟
اسد الله عرفانی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
از نویسنده و خوانندگان تشکر می شود.
اما نکته ی تکمیلی که خدارحمت کند پدرکلانم می گفت، در آخر قصه ی بلال نوروزی اینکه: ” وقتی یک هزاره از دیگ جوشان عذاب بیرون می شد نه تنها دیگرانش از پایش می کشیدند بلکه اول جیغ می زدند به پیره دارها خبر می دادند که وقتی خودشان از پای آنها می کشند پیره دارها نیز با چماق از روی سر شان بزنند!!!!”
حکایت بسیار آموزنده و عمیق است ما برای فرهنگ سازی و اصلاح تفکر مردم و زیاد کردن اعتماد به نفس شان این قصه را به همه ی رفقا و فرزندان خود دقیق و کلمه به کلمه بازگو کنیم . واقعا جالب است بهتر از این به تصویر کشیده نمی شود . مگرنه؟
بیایید از این قصه ها و ضرب المثلهای هزارگی بیشتر استفاده کنیم و چه می شود یک وبلاگ و یا سایت مشخصی برای طرح آنها راه اندازی کنیم .
مهدی امینی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
ماسایتهای خوب و خوانندگان فعالی داریم. دیگر سایتهای افغانستان را گهگاهی مرور می کنم می بینم هیجکدام شان به اندازه ی سایتهای هزارگی خواننده و نظر دهنده ندارند . این یک روش و فرایند جهنده و ترقی بخش است . ای کاش همه ی خوانندگان نظر بدهند گرچند یک جمله و یا حتی یک کلمه باشد. این قطره ها روزی سیل می شوند و خانه ی ظالم را از بنیاد بر می اندازند.
دوستان هرچه به فکر شان می رسد بنویسند بنویسند و بنویسند و بنویسند. به امید روزی که در جنگل تاریک افغانستان خورشید زیبای عدالت و آگاهی طلوع کند و همه ی مردم کشور ما باهم برابر و برابر و برابر باشند. و برادر وار زندگی کنند.وضعیت هزاره ها در داخل و خارج خیلی اسفبار است . خوبست که ما وشما یک هزارم تبعیضهار ا خبر نداریم و از توطئه ها غافلیم و گرنه یک ثانیه قرار نداشتیم. قصه ی را از یک دوستم که مترجم نیروهای بازسازی ولایتی قندهار است شنیده ام که مورا در بدن آدم سیخ می کند و برای نوشتنش فعلا فرصت ندارم اگر فرصت کردم و مناسب دیدم با سند و مدرک شما را درجریان خواهم گذاشت . حکایتهای دیگر از دوستانم در وزارت داخله دارم که شنیدنش برای تحصیلکرده ها و آگاهان ونخبگان جامعه ما قابل تحمل نیست.
میر احمد لومانی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
بنده چون امتیاز مدیریت سایتی را در اختیار ندارم ، شاید حق ابراز نظر را هم نداشته باشم ! به هر صورت مزاح ی از طرف من و بخشش از جانب بزرگان .از نظر حقیر فیلتر شدن وبسایت جمهوری سکوت در ایران یک ضایعه میباشد . آما هر چیزی را بهایی است و آزادی نیز بهایی دارد ! گر چند سخت باور مند ام که جمهوری سکوت به هیچ عنوان خود ، معتقد و پابند به ازادی بیان نبوده است . با آن هم در محدوده سانسور خط فکری و گروهی سایت مذکور ، قابلیت های ارزشمند کار فرهنگی و اطلاع رسانی به مشاهده میرسد .هرچند فکاهی حاجی مومن و دوزخ حتی المقدور شامل حال خود جناب نوروزی نیز میگردد . با ان هم در این شرایط سخت و دشوار هر کسی که زره یی اخگر گونه کار روشن گری انجام بدهد ، باید تقدیر شود . کار میان رئشنفکران ما حتی المقدور باید دل سوزانه صورت گیرد . سفید و سیاه جلوه دادن روشنفکران محدود ما ، خیانت بزرگ تاریخی است . که جمهوری سکوت زیرکانه این عمل را انجام میداد . تعدادی را اغراق امیز بالا میکشید و تعدادی را هم با چماق سانسور و نفرت بر فرق اش میکوبید .از نظر حقیر سایت خبری تحلیلی و.. موفق است که در آن طیف وسیع از روشنفکران جامعه مان حضور داشته و حتی مختص به ملت هزاره نیز نباشد از دیگر ملیت ها نیز روشنفکرا اش در ان حضور داشته باشند . که سایت تعطیل شده کانب هزاره تا به اندازه یی در این عرصه موفق بوده است . امید وارم تا جناب سخی ارزگانی در راه اندازی مجدد ان اقدام نمایند و یا هم دیگر مدیران با استعداد سایت های هزاره در چگونه گی اعمال سیاست خویش از کاتب پیروی نمایند .من معتقد هستم که هزاره باید به عنوان محور در معادلات سیاسی و.. قامت راست نماید .از این موضوع
خان محمد ابراهیمی غرجستانی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
جمهوری سکوت قربانی افراط گرایی شداین سایت با وجود برخی مشکلاتش بستر مناسب برای تعامل و تضارب افکار میان قلم بدستان و روشن فکران هزارگی بود اما با در پیش گرفتن روش نا درست ، دردام فیلترینگ جمهوری اسلامی گرفتار شد .بنده بارها در این سایت کامنت گذاشتم که آخر ما چه نیازی به ناسزاگفتن داریم ؟ دشنام به ایران ، به سید ، توهین به مذهب ، تمسخر باورهای دینی و… کدام گره از مشکل ما را می گشاید ؟ آخرین بار نوشتم : جمهوری سکوت با این روش و رویکردش هم به هزاره خیانت می کند و هم به مزاری در حالی که مدعی خدمت به هزاره ها و پیروی از رهبر شهید است چون نه مزاری مخالف مذهب بود و نه بر طبل تفرقه می کوبید ( روشن است که مقصود من روشنگری ، نقد عالمانه و منصفانه ، مبارزه با خرافات ، تحجر و تبعیض نبوده و نیست ) و جامعه ما نیز یک جامعه مذهبی است وگفتم به این منطق شما هر عاقلی می خندد . طعم تلخ این انتقاد تا هنوز در کام برادران ما در جمهوری سکوت مانده است . در نخستین روزهای تهاجم کوچیان به بهسود من مقاله ی مفصل ( در ده قسمت ) در باره مشروعیت فرمانهای دولتی در باره تسلط کوچیها بر هزارستان داشتم قسمت نخست ان در سایت سکوت نشر گردید اما پس از آن کامنت هر نوشته ی که فرستادم منتشر نگردید .“برای تخریب یک حقیقت خوب به آن حمله نکنید بد از آن دفاع کنید “
هموطن ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
مدیران وبسایت جمهوری سکوت به چه قیمت میخواهند فیلتر این سایت را در ایران بردارند؟
برداشن فیلتر جمهوری سکوت در ایران،یعنی قرار گرفتن این سایت در ردیف سایتهای تابع قانون دولت ایران و نگاه کردن سایت جمهوری سکوت به مسایل هزاره ها فقط از دریچه تنگ دولت ایراننگاه دولت و ملت ایران به هزاره ها هم که مشخص است یک نگاه اربابی و تحقیر آمیزمن واقعا نمیدانم که اسد بودا چرا میخواهد این معاملاه ننگین را انجام بدهد.اگر اسد این کار را بکند دیگر ان اسد نیست که مقاله”وحشت در عسکرآباد” را نوشته بود.
یک ضرب المثل هست که میگوید:مرگ با عزت بهتر از زندگی خفت بار است.من فکر می کنم مسئولان جمهوری سکوت اگر فیلتر سایت خود را بر ندارند خیلی بهتر است چون خاطرات خوبش در ذهن مردم می ماند.و به قول اقای حیدر گاه گاه اگر کسی از ایران به این سایت سرزد و با فیلتر مواجه شد،با خود بگوید که افرین بر مسئولان این سایت که هنوز راهش و هدفش همان راه و هدف مبدا است و تغیر نکردهوبسایت جمهوری سکوت اگر فیلترش برداشته شود، دیگر آن سایت محبوب نخواهد بود که صدای مظلومانه ی یک قرن در گلو خفته را فریاد میزد.بر عکس یک سایت حتی برعلیه هزاره ها تبدل خواهد شد.یک سایت معامله گر و خود فروش.واسد بودا هم دیگر آن بودا به اصطلاح روشن فکر نخواهد بود
عظیم ابراهیمی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
عرفانی عزیز ضرب المثلهای هزارگی گفتی ولی ضرب المثل خود حیدری هم زیاد خوب نیست البنه سر زبانها است در کوچه بازار ولی نه در محل فرهنگی.(بعد از …چهار زانو نسشتن بی فایده است).با مهدی امینی هم موافقم هر باز دید کننده با ید نظرش را بدهند.همه نظرات جالب و خواندنی بود.
با نظر جانعلی رضایی هم موافقم.به امید موفقیت وسربلندی همه ی مردم هزاره
علی تقوایی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
مطلب آقای حیدری ومطلب قبلی درمورد فلتر شدن سایت ” جمهوری سکوت ” را همرا ه بانظریات مطرح شده خواندم. برایم بسیار جالب بود، من درمجموعه ای این نظریات به این نکته ای محوری پی بردم که به گونه ای غیر مستقیم از” فلتر شدن ” سایت جمهوری سکوت استقبال گردیده است. در نظریات و نوشته ها طوری افاده داده شده است که گویا ” حالا جمهوری سکوت رفته ومرده است ” یا الله سایت غرجستان است. حتی یکی نوشته است که اگر ریگ در کفش ندارید، بیایید مطالب تان را به غرجستان بفرستید. این نکته بوی خوشی به مشام نمیرساند. اول وقتی سایت جمهوری سکوت در مورد فلترشدن خود یک کلمه ننوشت. سایت غرجستان چرا با چنین سرعت دومقاله ای در رابطه با فلترشدن سایت جمهوری سکوت را منتشر نمود؟ در حالیکه سکوتیان از همان ساعات اولیه فلتر شدن سایت خود آگاه بود. حتی در مقاله ای آقای میرافغان که برنظریات هتاکی گونه ای سایت سکوت، تاخته است، خودشان چنان ضرب المثلی را در موررد گردانندگان سایت جمهوری سکوت بکار میبرد که قلم هرنویسنده وفرهنگی از آن شرم دارد : ” بعد از … چهار زانو نشستن “، آقای میرافغان وچند نام تکراری به ظاهر مختلف، می نویسند که سایت جمهوری سکوت به دلیل نشر نظریات کنترل ناشده فلتر شده است. اول از کجا میدانید که این سایت به دلیل نظریات خوانندگان فلتر شده است؟ دوم اگر سایت جمهوری سکوت نظریات را سانسور میکرد، آنگاه با یک سرو هزارزبان شکوه میکردید که سایت جمهوری سکوت نظریات را سانسور می نماید وبه آزادی بیان باور ندارد و دهها حرف دیگر را ضمییمه میکردید. میدانید تا هنوز منابع سانسور کننده ای جمهوری اسلامی ایران در پاسخ مدیر سایت ( بلال نوروزی ) حتی یک کلمه نگفته اند که ما سایت را به فلان ” دلیل ویا دلایل ” سانسور کرده ایم.گردانندگان سایت جمهوری سکوت به روشنی میدانند که کدام دستها وبه چه دلایلی وبا کدام نرفند، در فلتر نمودن سایت نقش داشته اند. در این فرایند بطور قطع مقامات فلتر کننده مقصر نبوده، بلکه این ” راپور چیهای خودی ” بوده اند که براساس حسادت وکینه، به این عمل ناهنجار دست زدند وبدین وسیله خواستند تا در برابر روشنگری سایت جمهوری سکوت سد ایجاد نمایند. گردانندگان سایت جمهوری سکوت به هیچ عنوانی مضطرب ودست پاچه نیست. برخلاف افتخار این را دارد که سایت جمهوری سکوت به عنوان یک محور مهم تعهد به جامعه هزاره، میزبان نویسندگان خرد ورز وآگاه جامعه خود بوده ومی باشند که با قلم های آتشین شان چراغ روشنگری را همچنان بر افروخته نگهداشته ومیدارند. سایت جمهوری سکوت به زودی از فلتر ینگ خارج میشود و با متانت ووقارراه خودرا که همان ” تعهد راستین به جامعه محروم هزاره وشیعه ” است ادامه میدهد ودر خدمت خوانندگان جامعه خود در ایران، افغانستان وجهان خواهد بود. اماقابل تذکر میدانیم که اگر نیاز احساس گردد ما نام کسانی را در فراهم آوری ” فلتر سایت جمهوری سکوت ” نقش اساسی بازی کرده اند، افشا خواهیم کرد. چون برای اهالی جمهوری سکوت چون آفتاب روشن است که ” آب از کدام منبع گل آلود شده است ”سایت جمهوری سکوت، همچنان زنده وفعال است وبازدید کننده های آن کاهش نیافته ومقالات نویسندگان بطور منظم میرسد وبه زودی مامجدداً در خدمت هموطنان مقیم ایران خود خواهیم بود. سایت جمهوری سکوت در خط روشنگری خودبا متانت، پیگیری واستوار ی ره میگشایدو بدینسان به همه خوانندگان خود اطمینان میدهد.
جعفر یکه ولنگی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
من با حرف های هموطن موافق هستممدیران جمهوری سکوت خوب میداند که در صورت برداشته شدن فیلتر این سایت در ایران باید از این پس از قانون ایرن پیروی کند و هرگونه تخطی از این قانو باعث فیلتر شدن دوباره سایت جمهوری سکوت می شود.سوال اینجاست که جمهوری سکوت ایا واقعا میخواهد از دید دولت ایران به مسائل مردم هزاره نگاه کند؟اگر برای برداشتن فیلتر تلاش میکند(که از حرفهای شان پیداست) حتما به این نتیجه رسیده است که از این پس فقط از دید دولت ایران به مسائل مردم هزاره نگاه کند،نه آنچه که قبلا بود.پس بهتر است که روشنفکران و قلم به دستان هزاره هوشیار باشند و در صورت برداشته شدن فیلتر این سایت دیگر به سمت این سایت نروند.این واقعا یک خود فروشی بزرگ است که سکوت میخواهد انجام بدهد.بقول دوست عزیز ما(هم وطن)که مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین است.
عظیم ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
تقوایی عزیز نظر ،نظر خوانندگان است. یکی میگه که حیدری چرا گفته که جمهوری سکوت مرکز اندیشه وتفکر هزاره هاست یکی یک چیز دیگه میگه …خود تان نظر جانعلی را بخوانید.(شما جمهوری سکوت را مرکز اندیشه وتفکر وتعقل جامعه ای روشنفکری هزار های تمام جهانمعرفی نموده اید .بنده هر چه فکر نمیکنم نمی توانم بفهمم که شما چطور به این نتیجه رسیده اید .آیا آنظر سنجی کرده این یا شما و باقی دست اندر کاران جمهوری خود را نماینده جامعه روشنفکر هزاره میدانیند یا همین طوری یک چیزی پرانده اید.)
حالا نظر حیدری را با جانعلی مقایسه کنید؟…هزاره کابل و هرات و مزار = پکشی از یک رگه و پکشی بیرار
اسحاق رحیمی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
اصلا خوب شد که این سایت جمهوری سکوت فیلتر شد،چون زیاد یک جانبه گرا بود.همیشه از محقق دفاع میکرد و خلیلی را می کوبید.
اسد بودا و عزیز رویش را در اسمان می برد،و تعداد از نویسنده های بنام دیگر را خیلی کم اهمیت جلوه میداد.راستی جمهوری سکوت مگه نمیخواهد اهداف قدیمش را دنبال کند که دست به دامن سازمان فیلترینگ ایران شده و میخواهد از قانون رسانه ی ایران پیروی کند؟به نظر شما در آن صورت جمهوری سکوت به یک رسانه ی ایرانی تبدیل نخواهد شد؟چ.ن همانطور که آقای هموطن و جعفری گفتن،ایران باکس شوخی ندارد.در صورت فیلتر را برمیدارد که پیرو قانونش باشی و از چارچوب ایران مطلب نشر کنیدر غیر این صورت آش همان کاسه همان یعنی بازم فیلتر
تبعیدی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
اقای تقوای شما چه طوری به بازدید کننده های خود در ایران اطمنان میدهد که در صورت برداشته شدن فیلتر سایت تان میتوانید راه گذشته را ادامه بدهید؟همان طور که همه میداند،هر سایت که در ایران میخواهد فیلتر نشود باید از سیاست های ایران پیروی کند.در غیر این صورت هرگز فیلترش باز نخواهد شد، چون دولت ایران در این باره بسیار قانون جدی دارد و خاله بازی سرش نمی شود.
Qorbo ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
بعضی دوستان اینجا نظر داده اند که بسیار آشکار است از کدام منبع هدایت میشوند . میگویند که اگر فیلتر سایت جمهوری سکوت در ایران باز شد به این معنی است که جمهوری سکوت از خواست های ایران پیروی خواهد کرد. آیا واقعن مردم را اینقدر ساده فکر کرده اید که نتوانند خوب و بد را خود شان تشخیص بدهند که شما میاید و برای مردم هدایت میدهید؟ من واقعن فکر نمیکردم که روشنفکران ما به این حد موقع بین و فرصت طلب باشند که از کوچکترین ضعف همدیگر به نفع خود استفاده کنند . ما در این موقع به جای اینکه مسببین اصلی و ان کسانی که از پشت به ما خنجر میزند را محکوم نماییم افتیده ایم به جان جمهوری سکوت و هی میگوییم که نظریات و مقاله ها را در سایت غرجستان بفرستید . من اتفاقن فکر میکنم یگانه دلیل که جمهوری سکوت این همه خواننده دارد این هست که نظریات خوانندگان را نشر میکنند که دیدیم که بعضی نویسندگان که در جمهوری سکوت مقالات شانرا میفرستادند هم مورد نقد قرار میگرفت ولی آنها فکر میکردند که آنجا هم یکی گوینده است و دیگران شنونده . جمهوری سکوت شاید به خوبی میفهمید که نقد برای بعضی دوستان خوشایند نیست و شاید به لحاظ ان از جمهوری سکوت ناراحت شوند ولی جمهوری سکوت بر همان اصل استوار ماند و حاضر شد این بها را بدهد ولی به عقاید خوانندگانش احترام قایل شود ، به طور مثال یکی از دوستان گفته اند که عزیز رویش را بیش از حد بالا میبرند ، شاید بسیاری از دوستان با خبر باشند که همین آقای عزیز رویش را چگونه دوستان جمهوری سکوت با نقد شان چند روز پی هم در گیر کرده بودند . به نظر من جمهوری سکوت حتی اگر فیلتر هم شود باز هم کاملا خارج از دسترس دوستان مقیم ایران نخواهد بود خیلی راه ها وجود دارد که میتوان فیلتر را شکست پس این چیزی نیست که جمهوری سکوت برایش اصول خودرا زیر پای کند . با نظریات آقای تقوایی موافقم .
میثم ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام درود خدمت درست اندرکاران سایت غرجستان
از این که یک نفر با نام های مستعار میاید نظر مینوسید و همدیگر را مورید هدف قرار میدهید خوده فریب میدهید.نیگران تقوایی و جمهوری سکوت نباشید، شما کار خوده کنید. جمهوری سکوت با شما هیچ مشکل ندارد .. در نشر مطالب تان دقت کنید، چرا که این مطلب آقای حیدری خیلی اشتباه املایی و ادبی دارد…تا جای با آقای تقوایی موافیق هستیم، نوسینده این مطلب ادب کلام را رعایت نکرده، خیلی عقدیی نوشته، ما و شما بلای جمهوری سکوت قرض نداریم که منت بگذاریم همینقدر که کار کرده هم خانه شان اباد، اگر پول دادید پول های تان را پس بگرید.
زنده باد غرجستانزنده باد هزاریستان
رحمت ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
درود بر مدیران زحمتکش غرجستان.
حسن مسافر ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
ما که در خارج از ایران قرار داریم هنوز از فیلتر شدن این سایت متاثر نشده ایم. اما جنگی را که بین روشنفکران طرف دار و مخالف جمهوری سکوت می بینم واقعا متاثر می شویم.
“نه دوغ نه چمچه تر کو ترکویی جاره”. ظرفیت روشنفکران هزاره را وقتی برای باز یا بسته بودن یک فضای مجازی که واقعا مجازی است، می بینم، بخود می گویم که واقعا پشتون ها لیاقت حکومت داری را دارند. روشنفکران آنها صرفنظر از تعلق عقیدتی خود در فضای واقعی منابع واقعی را بین خود قسمت کرده و می کنند و آروغ هم نمی زنند. اما ما در دسترسی در فضای مجازی اگر دسترسی بهم داشته باشیم بجنگ واقعی خواهیم پرداخت.
آیا وقت آن نرسیده است که هر نوشته ای از قوما را بار اول با دید محبت آمیز قومی، قومی که صدایش فقط در فضای مجازی می تواند انعکاس یابد خواند؟ و بعد از آن اگر دیدیم که واقعا قصد بد نویسی دارد شمشیر اعتراض را گرفته و نویسنده را تکه تکه کنیم؟
ب
محمد سعیدی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
آقای تقوایی متاسفانه بی مورید انگشت اتهام را به سوی وبسایت غرستان نشانه گرفته است.
مدیران وبسایت غرجستان به خاطر ارج نهادن به ازادی بیان و کرامت انسانی،بر خود لازم می دانند که به نظرات و مقالات همه احترام بگزارند.همانطور که نظر خود شما نیز نشر شد.
علی اکبرشریفی(رهگذر) ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
به نام خدا و با سلام!
دوستان لطف کنند مقاله جناب اقای جعفری را در مورد انتشار ویژه نامه “شاهد یاران” ویژه شهید مزاری از سوی ایرانیان را در آدرس ذیل بخوانند:
http://justicef.net/index.php?option=com_content&view=article&id=140:2010-10-31-13-50-02&catid=47:2009-05-24-01-13-27&Itemid=62
حوتقولی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام برهزاره . سلام بر مردمی که بی آب و نان زندگی می کنند . سلام بر کودکانی که در این شبهای سرد زندان هزارجات با هوایی که از ” آه” آتشین سینه ی سوزان مادر درفضا می پیچد گرم می شوند.
هر سال که زمستان می آید. روزها سرمای بیرون بدنم را و شبها یاد بچه های هزاره در زمستانهای سوزناک و با شکمهای گرسنه و چشمان منتظر، استخوانم را می سوزاند.
بیایید بیشتر به فکر آنانی باشیم که صدها سال است د ر دره های هزارجات گم شده اند . حتی در دهکده ی جهانی امروز نیز فراموش شده اند. بیایید حد اقل در دنیای مجازی آنها را نیز در کلبه ی خانه های خیال خود مهمان کنیم و با آنها با هم بگوییم و بنویسیم . بیایید…
بنده با نظر حسن مسافر کاملا موافقم . ما مردم متأسفانه فرهنگ تحمل و روحیه ی همکاری نداریم و باید صد در صد در صدد علاج این مرض خطر ناک باشیم .
عظیم ابراهیمی ۹ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام بر دوست عزیز حوتقولی جان، درود بر شما و اندیشه و درک تانمن هم با شما وهم با آقای حسن مسافر موافقمو فیلتر شدن ج سکوت را همان خفه کردن صدای عدالت در گلو میدانمبه امید سربلندی و پیروزی برای صدای عدالت.
کوه کهِ هرقدر بلند بشه دَ سرخو را دره
درباره من
- شیر محمد حیدری (میر افغان)
- تهران, Iran
- با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر
۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه
نیمه ای دوم آبانماه آغاز ثبت نام اینترنتی مهاجرین افغانستانی
نیمه ای دوم آبانماه آغاز ثبت نام اینترنتی مهاجرین افغانستانی
نگارش در تاريخ یکشنبه نهم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
مهاجرینی که در تابستان امسال در طرح ساماندهی وزارت کشور ایران ثبت نام نموده ورسید دریافت کرده اند، آماده باشند.
به گزارش اداره كل امور اتباع و مهاجرين خارجي به نقل از ايلنا ، وزير كشور از آغاز اجراي سومين مرحله طرح سرشماري اتباع افغاني از نيمه آبان ماه خبر داد.مصطفي محمدنجار وزير كشور درحاشيه نشست شوراي هماهنگي اجرايي اتباع بيگانه، اظهار داشت: در اين مرحله دارندگان رسيد شركت در طرح سرشماري اتباع افغاني با مراجعه به سايت اينترنتي كه در نيمه آبان ماه نشاني آن اعلام خواهد شد، نشاني و تاريخ و ساعت مراجعه به مراكز تعيين تكليف را دريافت ميكنند.
رئيس شوراي هماهنگي اجرايي اتباع بيگانه مرحله چهارم اين طرح را مرحله آخر طرح سرشماري اتباع افغاني ناميد و گفت: اين مرحله بحث تصميم گيري است و در اين مرحله به اتباع گفته ميشود كه چه كارهايي را بايد انجام دهند.
محمد نجار گفت: اجراي طرح سرشماري اتباع غيرقانوي افغاني از مرداد ماه آغاز شده است و در انتهاي اسفند ماه پايان خواهد يافت.
به گفته وزير كشور هدف از اجراي اين جمع آوري اطلاعات هويتي، اجتماعي و اقتصادي اتباع افغاني است تا بر اساس اين اطلاعات برنامه ريزيهاي لازم را در حوزههاي اجتماعي و اقتصادي انجام شود.
نگارش در تاريخ یکشنبه نهم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
مهاجرینی که در تابستان امسال در طرح ساماندهی وزارت کشور ایران ثبت نام نموده ورسید دریافت کرده اند، آماده باشند.
به گزارش اداره كل امور اتباع و مهاجرين خارجي به نقل از ايلنا ، وزير كشور از آغاز اجراي سومين مرحله طرح سرشماري اتباع افغاني از نيمه آبان ماه خبر داد.مصطفي محمدنجار وزير كشور درحاشيه نشست شوراي هماهنگي اجرايي اتباع بيگانه، اظهار داشت: در اين مرحله دارندگان رسيد شركت در طرح سرشماري اتباع افغاني با مراجعه به سايت اينترنتي كه در نيمه آبان ماه نشاني آن اعلام خواهد شد، نشاني و تاريخ و ساعت مراجعه به مراكز تعيين تكليف را دريافت ميكنند.
رئيس شوراي هماهنگي اجرايي اتباع بيگانه مرحله چهارم اين طرح را مرحله آخر طرح سرشماري اتباع افغاني ناميد و گفت: اين مرحله بحث تصميم گيري است و در اين مرحله به اتباع گفته ميشود كه چه كارهايي را بايد انجام دهند.
محمد نجار گفت: اجراي طرح سرشماري اتباع غيرقانوي افغاني از مرداد ماه آغاز شده است و در انتهاي اسفند ماه پايان خواهد يافت.
به گفته وزير كشور هدف از اجراي اين جمع آوري اطلاعات هويتي، اجتماعي و اقتصادي اتباع افغاني است تا بر اساس اين اطلاعات برنامه ريزيهاي لازم را در حوزههاي اجتماعي و اقتصادي انجام شود.
شرح حالی ازهجرت وغربت(قسمت چهارم) بربری! واژه ای که روح را می آزارد!
شرح حالی ازهجرت وغربت(قسمت چهارم) بربری! واژه ای که روح را می آزارد!
نگارش در تاريخ پنجشنبه ششم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
به جای مقدمه: در زمستان سال ۱۳۸۶ وهنگام اجرای طرح آمایش۳ این حقیر کار ثبت نام اینتر نتی هموطنان مهاجر را انجام میدادم. در یکی از روز ها یک هموطن تاجیک که اهل هرات افغانستان بود، هنگام ثبت نام یک برگ چک پول ۵۰ هزار تومانی را به من داد وگفت: انی غومای گل! ای پیسه را بگیر واگه مشکل مره حل کنی هرچقر بخواهی میدم. برگه ای چک راپس دادم ومشکلش را جویا شدم. دیدم مشکلش نام خانوادگی اش بود بربری! از او پرسیدم مگر شما تاجیک نیستید؟ چرا بربری ثبت کردید؟ واو گفت: روزی که وارد ایران شدم سر مرز در بین هزاره ها گیر افتادم ومامور بدون اینکه بپرسد نام خانوادگی من را بربری نوشت! ۳۰ سال است که هرکاری کردم عوض نشد که نشد.
بربری! نام آشنای در ایران!
هم اکنون عده ای زیادی از مهاجرین افغانستانی در ایران حضور دارند، که نام فامیلی آنها در کارت های شنا سای شان”بربری” درج شده است. واین قشر عظیم را قوم هزاره تشکیل میدهند.
در ایران بعد از نان بربری! این هزاره های مهاجر است که با این نام شهرت دارند وشناخته میشوند.
در طول ۳۰سال گذشته هزاره های که نام خانوادگی آنها بربری میباشد، حداقل برای یکبار جهت اصلاح وتغییر این نام “مجعول” به اداره ای اتباع ومهاجرین خارجی مراجعه نموده اند. این نام چنان روح مهاجرین را می آزارد که همه آنها دارای دو نام فامیلی هستند. یکی همان “بربری” که در کارتهای شناسای شان درج شده ودیگری هم به دلخواه خود شخص!
چرا بربری؟!
در این مورد دونظریه وجود دارد.
۱- کم سوادی ونداشتن نام خانوادگی خود مهاجرین.
۲- پشینه ای تاریخی.
۱- کم سوادی ونداشتن نام فامیلی مهاجرین:
همانطور که اطلاع دارید در افغانستان ومخصوصا در بین جامعه کم سواد وبی سواد چیزی به عنوان نام فامیلی وجود ندارد واگر داشته باشد، تخلص ویا لقب میگویند که مختص یک نفر است نه کل خانواده. وهمه مردم بنام پدرشان شناخته میشود. به عنوان مثال: وقتی محصل ویا سربازی را صدا میکنند میگویند: اصغر ولد صفر! این میشود کل نام یک فرد. بهترین سندی که میتوانم ارائه کنم این است که هم اکنون چه در افغانستان وچه در ایران دوبرادر بنام دوفامیل مجزا ثبت شده است که در واقع این نام خانوادگی انها نیست بلکه تخلص شخصی است که تبدیل به نام خانوادگی شده است.
با توجه به توضیح فوق احتمال اینکه علت درج شدن واژه ای بربری به عنوان نام خانوادگی برای مهاجرین، بی سوادی ونداشتن نام خانوادگی در افغانستان بوده است، قوت بیشتری میگیرد. اما سوال که تمام این احتمال را ازبین میبرد این است که چر ا هزاره هزاره نشد! ولی تاجیک تاجیک شد؟! این درحالی است که در افغانستان از نظر سواد وداشتن ویا نداشتن فامیلی همه اقوام یکسان هستند.
پیشنه ای تاریخی:
عده ای بر این عقیده هستند که بربری یعنی هزاره! یعنی چشم بادامی وبینی کوچک.! به همین علت هنگام ورود به ایران هرچی چشم بادامی بینی کوچک بوده بنام بربری ثبت شده است.
مطالب تاریخی ذیل شاید کمکی باشد برای درک بهتر.
در ویکی پدیا زیر نام بربری آمده است:
نام بربری کاربردهای گوناگونی دارد:
بَربَری نام گونهای از نان است.بَربَری اشاره به قوم هزاره در افغانستان و ایران دارد.بِربِری اشاره به قوم بربر یا آمازیغ در شمال آفریقا دارد.بِربِری اشاره به زبان بربری در شمال آفریقا دارد.حال گزینه یک را باز میکنیم:
نام این نان برگرفته از نام ایل بربر است که در مرز بین ایران و افغانستان زندگی میکردند.
در اینجا منبعی برای ایل بربر نیامده است وذکر نشده است که کدام قوم بنام بربر یاد میشود.
در لغت نامه ای دهخدا وفرهنگ معین آمده:
ایلات ساکن سرحد ایران و افغانستان را بدین نام خوانند. (فرهنگ فارسی معین ).- بربر زمین ؛ سرزمین بربر : ز ب…: در اینجا بازهم نامی از قوم هزاره نیامده است.
در گزینه دوم که مربوط به هزاره ها هست چیزی که ثابت کند قوم هزاره بربری بوده اند دیده نمیشودفقط در قسمتی از نوشته خیلی کوتاه آمده: ((رضاشاه نام این قوم مهاجر به ایران را از «هزاره» و «بربری» به خاوری تغییر داد.)) در اینجا هم جز روحیه ای نژاد پرستی ودیکتاروی وتغییر هویت چیزی دیگری ثابت نمیشود.
واما گزینه ای سوم واصل ماجرا
قوم بربرپرچم بربرها.
بربرها یا آمازیغها گروهی قومی و بومی مناطق شمال آفریقا، بهویژه در مراکش و الجزایر، و تونس و لیبی هستند. بیشینهٔ ایشان مذهب اسلام، مسیحیت و یهودیت دارند.
وگزینه ای چهارم:
زبان بِربِری(به بربری: , تامازیغت) یک زبان است که بیشتر توسط مردم قاره آفریقا
سخن گفته میشود.ریشه این زبان ریشه آفریقا-آسیایی است.
***
در بررسی تاریخی واژه ای بربری، قوم هزاره نه درگذشته ونه در حال حاضر هیچ نسبتی با قوم بربرها ندارد. نه از لحاظ جغرافیایی ومنطقه ای ونه از لحاظ فرهنگی ونژادی وچهره، و نه از منظر دین ومذهب وراه ورش زندگی.
نتیجه:
شاید درنگاه اول واژه ای بربری بد نباشد ودر گذشته این قوم بر قسمت از جهان حکومت کردند واز شمال آفریقا تا کل اروپاه را تحت سلطه ای خویش داشته اند وحکمرانی کرده اند. اما برای یک مهاجر هزاره این افتخارات هیچ مفهومی ندارد، چونکه تمام این قدرت نمایی هیچ ارتباطی به او وگذشته ونیاکانش ندارد. به همین علت وقتیکه اورا بنام بربری خطاب میکنند روح اورا می آزارد زیرا او ناخود اگاه به گذشته وتاریخش نگاه میکند وبه اقوامش واجدادش می اندیشد. او در هیچ جای از تاریخش ندیده است که چه ارتباطی به قوم بربر دارند وهیچ وقت به یاد ندارد که کسی در دیار خودش اورا بربری خطاب کرده باشد حال چگونه در دیار غربت واژ ه ای نا مانوس بربری را روی خود تحمل کنند.
همانطور که ذکرش رفت واژه ای بربری فقط در ایران وروی قوم هزاره گذاشته شده است. این نام گذاری نه در وضعیت حال قابل توجیه است که حتما” مختص هزاره ها باشد .نه پشینه ای تاریخی دارد تا به آن استناد شود. پس اگر چنانچه یک مهاجر هزاره از واژه ای بربری متنفر باشد واز اینکه اورا به این نام خطاب میکنند خجالت بکشد حق دارد ونباید اورا سر زنش کرد بلکه باید به خواست ونظر او احترام گذاشته شود وهرچی زود تر این واژه ای مجعول از شناسنامه های مهاجرین هزاره پاک شود.
نوشته شده در تاریخ ۴ / آبان / ۱۳۸۹ توسط: شیرمحمد حیدریموضوعات: تحلیلی انتقادی
سردار ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام : اگرچه نان بربری در ایران قیمتش از ۳۰۰ تومان هم گزشته است اما من با این مرد یعنی جناب حیدی موافق هستم باید این روشن فکرای ما هویت شناسی را بجای سر کوفت زدن های قبیله و قوم جای گزین کند که دیگر چنین چیزهای پیش نیادکسی درست از خودش و از مردمش آگاه باشد می تواند حتی از همین نان بربری هم برای ضربه زدن به بیهوده گویان استفاده کند چه رسد به پیشینه بلند تمدن ما کی داریم :
jamin ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
ننگ بر هادی خرسندی که سی ساله رفته توی انگلیس داره برای ملکه …میزنه ، اونوقت از مجاهدین که می خواستن و میخواهند اسلام را با زور اسلحه شاف ایرانیان بکنند طرفداری میکند .
روشنایی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
دوست عزیز جناب حیدری و خوانندگان گرامی سلام!نوشته ی جالب بود. ذیل واژه بربری در دانشنامه ها تحقیق شده بود؛ اما متأسفانه نگاه تاریخی به این قضیه نداشت.گویند اول بار اسکندر مقدونی یا همان جهان گشایی نام آور یونانی، صدها سال قبل از میلاد مسیح این واژه را برای هزاره ها به کار برد. او در فتح شمال آفریقا با مشکل مواجه شد. از این رو مردمان سرسخت و نترس آن سامان را «باربار»لقب داد. یعنی وحشی، تا اهمیت فتوحات خویش را بزرگ جلوه دهد. او پس از فتح شهر بلخ خواست از مسیر هزاره جات به سمت هندوستان راه بسپارد. اما در کوهستانات مرکزی افغانستان به قول «هرودت» مورخ یونانی با مردمانی رو برو شدند که از حیث خوی و عادات و نیز جنگاوری با دیگر مردم آسیای میانه و فلات ایران تفاوت داشتند. اسکندر موفق نشد از این مسیر راه خود را باز کند و مجبور از طریق بغلان،و شمال کابل به سمت هند رود. او این مردم را نیز «باربار» لقب داد.واژه بربری، جز این حکایت افسانه گونه تاریخی که در بالا یاد شد، دیگر در تاریخ افغانستان قدیم بکار نرفته است. البته بماند که درباره بند بربر در سرزمین بند امیر افسانه های دیگری نیز رایج است. بعد از جنگ عبد الرحمان خان با هزاره ها و مهاجرت های گسترده این مردم، بار دیگر واژه بربری بر سر زبان ها می افتد. مثلا سید مهدی فرخ سفیر کبیر ایران در دربار حبیب الله و امان الله خان حدود نود سال قبل، در کتاب خود«تاریخ سیاسی افغانستان» در تمامی نوشته هایش در باره مردم هزاره، از این مردم به عنوان بربری یاد می کند. او در کتاب «کرسی نشینان کابل» نیز وقتی شخصیت فیض محمد کاتب را معرفی می کند، اظهارمی دارد که این شخص در جذب بربری های افغانستان به ایران بسیار می تواند سود مند باشد. زیرا در آن زمان کشوری قوی تر بود که دارای جمعیت انسانی بیشتر باشد. و ایران در پاسخ درخواست امان الله خان برای عودت مهاجران، آنانی را که قبلا در ایران بربری می نامیدند، نام شان را رسما عوض کردند و به «خاوری» یعنی اهالی دشت خاوران ایران – ملقب ساختند.این تغییر نام، در ماهیت و فکر این مهاجران نیز اثر گذاشت و آن ها برای همیشه نسبت به سرزمین اصلی خود بیگانه گردیدند.اگر مختصر کنیم. باید عرض شود که واژه بربری در یک صد سال اخیر، تنها از سوی مردم وحکومت ایران به هزاره ها اطلاق شده و لاغیر. حتی استاد یزدانی مورخ بزرگ معاصر می نویسد که: مردم خراسان در نیم قرن قبل به صداقت و نماز بربری قسم یاد می کردند. هفت سال پیش استاد یزدانی روزی هدیه ای به من داد و آن کتابی بود کپی شده با خط نستعلیق و به اسلوب شاهنامه فردوسی در آغاز کتاب بعد از حمد خداوند و نعت سید المرسلین آمده بود: چنین گویمت محض یاد آوری مسما شده « حمله بربری»یعنی نام کتاب مانند کتاب « حمله حیدری» حمله بربری بود و در آن فردی به نام «ملا شریعتی» از بزرگان ایل هزاره های باخرز خراسان شرح حال تجاوزات ایلات تیموری به قوم هزاره و دفاع جانانه آن مردم بیباک را در چندین هزار بیت به نظم کشیده بود. استاد یزدانی فرمود که نسخه خطی آن را در کتابخانه استان قدس کشف کرده و از ان دو کپی برداشته است که یکی را لطف نموده به من عنایت کرد.از این مطالب در می یابیم که خود بربری های ایرانی نیز خود را در گذشته بربری می نامیده اند و اشکالی نیز نمی دیده اند بلکه این نام برای دیگران نیز نمادی از درستکاری و خدا جویی بوده است. اکنون نیز القاب داده شده از سوی ارگان شورای افاغنه، برخی به مردم و بیسوادی شان ربط دارد و برخی نیز به همان ته رسوبات ذهنی مریض دست اندرکاران شورای افاغنه. زیرا اغلب در گذشته اصلا نمی پرسیدند که فامیلت چیست بلکه به عکس طرف نگاه می کردند و می نوشت مثلا هزاره یا بربری. و در آن زمان شماری از هزاره ها متاسفانه در همین راستای مخفی کردن هویت شان که در افغانستان رسم بود، در ایران نیز خود را تاجیک معرفی کرده اند از این رو در آمار گیری که از شورای افاغنه در مشهد مثلا می شود، برای فرستادن نماینده و … می بینیم که امار تاجیک ها بیشتر است در حالی که چنین نیست بلکه بسیاری از هزاره ها اند که در ایران نیز هویت خود را مکتوم نگهداشته و به نام تاجیک ثبت شده اند.
درویش ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
درود عزیز.عالی بود و استفاده بردم.سیز و پویا باشی.
محمد سعیدی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
حیدری عزیز واقعا تحلیل خوبی کردیمنهم مدت ها بود که به این واژه (بربری)فکر می کردمسوال های زیاد در ذهن ادم خلق میشه که واقعا چه وصلیت مردم هزاره با بربرها دارد.من در یکی از شبکه های ماهواریی فارسی زبان یک مستند در باره بربر ها دیده بودمدر این مستنت بربرها را در سرزمین هندوستان و بنگال نشان میداد و قیافه هایش هم خیلی به هندو ها شباهت داشتدر باره بربر بودن هزاره من قبلا فکر میکردم که شاید بخواطر واقع شدن بند بربر در منطقه هزارستان آنها را بربری می گویند.
حسین عباسی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام خدمت خوانندگان و آقای روشناییکامل و موجز عالی ،ممنون
محمد تقی دانش ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
جناب حیدری سلام!واقعاً هوس نان بربری بسرم زد . سالهاست که نان بربری تازه ندیده ام. آقای حیدری به چای ما یک نان بربری تازه و پنیر با چای شیرین بزن تو رگ !
عظیم ابراهیمی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
حیدری عزیز خوب جمع بندی کردی . ایها خود شان میدانه که بربری یعنی چه ولی تعصب داره آن هم از نوع عریانش . یک روز یک معلم ایرانی ازم سوال کردم که شما از کدام مردم هستی آیا از بربری ها هستی . من سوالش را با سوال جواب دادم گفتم یعنی تو نمیدانی که معنی بربری چه هست . از داخل حرف هایش همه چیز هویدا بود که همه چیز را خوب میدانه ولی مانند افغان ملت تعصب دارند . طعنه میزنه . همین تعصب هم باعث شدند که به مردم ما در هنگام دریافت کارت های هویت نامهای خانوادگی را به سرخود بربری گذاشتند.
هزاره ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
من از نوشته های اقای حیدری خیلی خوشم می اید.با مستند و رک مینویسید.شما شغلتان فقط نویسندگی است؟درهر صورت عالیست.راستی در قومای ما یکی هست که قیافه اش کپی اقای حیدری است.مثل دو قلوها.باور کنید اینو هر کی دیده گفته!!!!!!!!!
علی بودا ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
خود بربری های ایران هم از این واژه متنفرند .نمی گویند بربریمیگویند خاوری
نگارش در تاريخ پنجشنبه ششم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
به جای مقدمه: در زمستان سال ۱۳۸۶ وهنگام اجرای طرح آمایش۳ این حقیر کار ثبت نام اینتر نتی هموطنان مهاجر را انجام میدادم. در یکی از روز ها یک هموطن تاجیک که اهل هرات افغانستان بود، هنگام ثبت نام یک برگ چک پول ۵۰ هزار تومانی را به من داد وگفت: انی غومای گل! ای پیسه را بگیر واگه مشکل مره حل کنی هرچقر بخواهی میدم. برگه ای چک راپس دادم ومشکلش را جویا شدم. دیدم مشکلش نام خانوادگی اش بود بربری! از او پرسیدم مگر شما تاجیک نیستید؟ چرا بربری ثبت کردید؟ واو گفت: روزی که وارد ایران شدم سر مرز در بین هزاره ها گیر افتادم ومامور بدون اینکه بپرسد نام خانوادگی من را بربری نوشت! ۳۰ سال است که هرکاری کردم عوض نشد که نشد.
بربری! نام آشنای در ایران!
هم اکنون عده ای زیادی از مهاجرین افغانستانی در ایران حضور دارند، که نام فامیلی آنها در کارت های شنا سای شان”بربری” درج شده است. واین قشر عظیم را قوم هزاره تشکیل میدهند.
در ایران بعد از نان بربری! این هزاره های مهاجر است که با این نام شهرت دارند وشناخته میشوند.
در طول ۳۰سال گذشته هزاره های که نام خانوادگی آنها بربری میباشد، حداقل برای یکبار جهت اصلاح وتغییر این نام “مجعول” به اداره ای اتباع ومهاجرین خارجی مراجعه نموده اند. این نام چنان روح مهاجرین را می آزارد که همه آنها دارای دو نام فامیلی هستند. یکی همان “بربری” که در کارتهای شناسای شان درج شده ودیگری هم به دلخواه خود شخص!
چرا بربری؟!
در این مورد دونظریه وجود دارد.
۱- کم سوادی ونداشتن نام خانوادگی خود مهاجرین.
۲- پشینه ای تاریخی.
۱- کم سوادی ونداشتن نام فامیلی مهاجرین:
همانطور که اطلاع دارید در افغانستان ومخصوصا در بین جامعه کم سواد وبی سواد چیزی به عنوان نام فامیلی وجود ندارد واگر داشته باشد، تخلص ویا لقب میگویند که مختص یک نفر است نه کل خانواده. وهمه مردم بنام پدرشان شناخته میشود. به عنوان مثال: وقتی محصل ویا سربازی را صدا میکنند میگویند: اصغر ولد صفر! این میشود کل نام یک فرد. بهترین سندی که میتوانم ارائه کنم این است که هم اکنون چه در افغانستان وچه در ایران دوبرادر بنام دوفامیل مجزا ثبت شده است که در واقع این نام خانوادگی انها نیست بلکه تخلص شخصی است که تبدیل به نام خانوادگی شده است.
با توجه به توضیح فوق احتمال اینکه علت درج شدن واژه ای بربری به عنوان نام خانوادگی برای مهاجرین، بی سوادی ونداشتن نام خانوادگی در افغانستان بوده است، قوت بیشتری میگیرد. اما سوال که تمام این احتمال را ازبین میبرد این است که چر ا هزاره هزاره نشد! ولی تاجیک تاجیک شد؟! این درحالی است که در افغانستان از نظر سواد وداشتن ویا نداشتن فامیلی همه اقوام یکسان هستند.
پیشنه ای تاریخی:
عده ای بر این عقیده هستند که بربری یعنی هزاره! یعنی چشم بادامی وبینی کوچک.! به همین علت هنگام ورود به ایران هرچی چشم بادامی بینی کوچک بوده بنام بربری ثبت شده است.
مطالب تاریخی ذیل شاید کمکی باشد برای درک بهتر.
در ویکی پدیا زیر نام بربری آمده است:
نام بربری کاربردهای گوناگونی دارد:
بَربَری نام گونهای از نان است.بَربَری اشاره به قوم هزاره در افغانستان و ایران دارد.بِربِری اشاره به قوم بربر یا آمازیغ در شمال آفریقا دارد.بِربِری اشاره به زبان بربری در شمال آفریقا دارد.حال گزینه یک را باز میکنیم:
نام این نان برگرفته از نام ایل بربر است که در مرز بین ایران و افغانستان زندگی میکردند.
در اینجا منبعی برای ایل بربر نیامده است وذکر نشده است که کدام قوم بنام بربر یاد میشود.
در لغت نامه ای دهخدا وفرهنگ معین آمده:
ایلات ساکن سرحد ایران و افغانستان را بدین نام خوانند. (فرهنگ فارسی معین ).- بربر زمین ؛ سرزمین بربر : ز ب…: در اینجا بازهم نامی از قوم هزاره نیامده است.
در گزینه دوم که مربوط به هزاره ها هست چیزی که ثابت کند قوم هزاره بربری بوده اند دیده نمیشودفقط در قسمتی از نوشته خیلی کوتاه آمده: ((رضاشاه نام این قوم مهاجر به ایران را از «هزاره» و «بربری» به خاوری تغییر داد.)) در اینجا هم جز روحیه ای نژاد پرستی ودیکتاروی وتغییر هویت چیزی دیگری ثابت نمیشود.
واما گزینه ای سوم واصل ماجرا
قوم بربرپرچم بربرها.
بربرها یا آمازیغها گروهی قومی و بومی مناطق شمال آفریقا، بهویژه در مراکش و الجزایر، و تونس و لیبی هستند. بیشینهٔ ایشان مذهب اسلام، مسیحیت و یهودیت دارند.
وگزینه ای چهارم:
زبان بِربِری(به بربری: , تامازیغت) یک زبان است که بیشتر توسط مردم قاره آفریقا
سخن گفته میشود.ریشه این زبان ریشه آفریقا-آسیایی است.
***
در بررسی تاریخی واژه ای بربری، قوم هزاره نه درگذشته ونه در حال حاضر هیچ نسبتی با قوم بربرها ندارد. نه از لحاظ جغرافیایی ومنطقه ای ونه از لحاظ فرهنگی ونژادی وچهره، و نه از منظر دین ومذهب وراه ورش زندگی.
نتیجه:
شاید درنگاه اول واژه ای بربری بد نباشد ودر گذشته این قوم بر قسمت از جهان حکومت کردند واز شمال آفریقا تا کل اروپاه را تحت سلطه ای خویش داشته اند وحکمرانی کرده اند. اما برای یک مهاجر هزاره این افتخارات هیچ مفهومی ندارد، چونکه تمام این قدرت نمایی هیچ ارتباطی به او وگذشته ونیاکانش ندارد. به همین علت وقتیکه اورا بنام بربری خطاب میکنند روح اورا می آزارد زیرا او ناخود اگاه به گذشته وتاریخش نگاه میکند وبه اقوامش واجدادش می اندیشد. او در هیچ جای از تاریخش ندیده است که چه ارتباطی به قوم بربر دارند وهیچ وقت به یاد ندارد که کسی در دیار خودش اورا بربری خطاب کرده باشد حال چگونه در دیار غربت واژ ه ای نا مانوس بربری را روی خود تحمل کنند.
همانطور که ذکرش رفت واژه ای بربری فقط در ایران وروی قوم هزاره گذاشته شده است. این نام گذاری نه در وضعیت حال قابل توجیه است که حتما” مختص هزاره ها باشد .نه پشینه ای تاریخی دارد تا به آن استناد شود. پس اگر چنانچه یک مهاجر هزاره از واژه ای بربری متنفر باشد واز اینکه اورا به این نام خطاب میکنند خجالت بکشد حق دارد ونباید اورا سر زنش کرد بلکه باید به خواست ونظر او احترام گذاشته شود وهرچی زود تر این واژه ای مجعول از شناسنامه های مهاجرین هزاره پاک شود.
نوشته شده در تاریخ ۴ / آبان / ۱۳۸۹ توسط: شیرمحمد حیدریموضوعات: تحلیلی انتقادی
سردار ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام : اگرچه نان بربری در ایران قیمتش از ۳۰۰ تومان هم گزشته است اما من با این مرد یعنی جناب حیدی موافق هستم باید این روشن فکرای ما هویت شناسی را بجای سر کوفت زدن های قبیله و قوم جای گزین کند که دیگر چنین چیزهای پیش نیادکسی درست از خودش و از مردمش آگاه باشد می تواند حتی از همین نان بربری هم برای ضربه زدن به بیهوده گویان استفاده کند چه رسد به پیشینه بلند تمدن ما کی داریم :
jamin ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
ننگ بر هادی خرسندی که سی ساله رفته توی انگلیس داره برای ملکه …میزنه ، اونوقت از مجاهدین که می خواستن و میخواهند اسلام را با زور اسلحه شاف ایرانیان بکنند طرفداری میکند .
روشنایی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
دوست عزیز جناب حیدری و خوانندگان گرامی سلام!نوشته ی جالب بود. ذیل واژه بربری در دانشنامه ها تحقیق شده بود؛ اما متأسفانه نگاه تاریخی به این قضیه نداشت.گویند اول بار اسکندر مقدونی یا همان جهان گشایی نام آور یونانی، صدها سال قبل از میلاد مسیح این واژه را برای هزاره ها به کار برد. او در فتح شمال آفریقا با مشکل مواجه شد. از این رو مردمان سرسخت و نترس آن سامان را «باربار»لقب داد. یعنی وحشی، تا اهمیت فتوحات خویش را بزرگ جلوه دهد. او پس از فتح شهر بلخ خواست از مسیر هزاره جات به سمت هندوستان راه بسپارد. اما در کوهستانات مرکزی افغانستان به قول «هرودت» مورخ یونانی با مردمانی رو برو شدند که از حیث خوی و عادات و نیز جنگاوری با دیگر مردم آسیای میانه و فلات ایران تفاوت داشتند. اسکندر موفق نشد از این مسیر راه خود را باز کند و مجبور از طریق بغلان،و شمال کابل به سمت هند رود. او این مردم را نیز «باربار» لقب داد.واژه بربری، جز این حکایت افسانه گونه تاریخی که در بالا یاد شد، دیگر در تاریخ افغانستان قدیم بکار نرفته است. البته بماند که درباره بند بربر در سرزمین بند امیر افسانه های دیگری نیز رایج است. بعد از جنگ عبد الرحمان خان با هزاره ها و مهاجرت های گسترده این مردم، بار دیگر واژه بربری بر سر زبان ها می افتد. مثلا سید مهدی فرخ سفیر کبیر ایران در دربار حبیب الله و امان الله خان حدود نود سال قبل، در کتاب خود«تاریخ سیاسی افغانستان» در تمامی نوشته هایش در باره مردم هزاره، از این مردم به عنوان بربری یاد می کند. او در کتاب «کرسی نشینان کابل» نیز وقتی شخصیت فیض محمد کاتب را معرفی می کند، اظهارمی دارد که این شخص در جذب بربری های افغانستان به ایران بسیار می تواند سود مند باشد. زیرا در آن زمان کشوری قوی تر بود که دارای جمعیت انسانی بیشتر باشد. و ایران در پاسخ درخواست امان الله خان برای عودت مهاجران، آنانی را که قبلا در ایران بربری می نامیدند، نام شان را رسما عوض کردند و به «خاوری» یعنی اهالی دشت خاوران ایران – ملقب ساختند.این تغییر نام، در ماهیت و فکر این مهاجران نیز اثر گذاشت و آن ها برای همیشه نسبت به سرزمین اصلی خود بیگانه گردیدند.اگر مختصر کنیم. باید عرض شود که واژه بربری در یک صد سال اخیر، تنها از سوی مردم وحکومت ایران به هزاره ها اطلاق شده و لاغیر. حتی استاد یزدانی مورخ بزرگ معاصر می نویسد که: مردم خراسان در نیم قرن قبل به صداقت و نماز بربری قسم یاد می کردند. هفت سال پیش استاد یزدانی روزی هدیه ای به من داد و آن کتابی بود کپی شده با خط نستعلیق و به اسلوب شاهنامه فردوسی در آغاز کتاب بعد از حمد خداوند و نعت سید المرسلین آمده بود: چنین گویمت محض یاد آوری مسما شده « حمله بربری»یعنی نام کتاب مانند کتاب « حمله حیدری» حمله بربری بود و در آن فردی به نام «ملا شریعتی» از بزرگان ایل هزاره های باخرز خراسان شرح حال تجاوزات ایلات تیموری به قوم هزاره و دفاع جانانه آن مردم بیباک را در چندین هزار بیت به نظم کشیده بود. استاد یزدانی فرمود که نسخه خطی آن را در کتابخانه استان قدس کشف کرده و از ان دو کپی برداشته است که یکی را لطف نموده به من عنایت کرد.از این مطالب در می یابیم که خود بربری های ایرانی نیز خود را در گذشته بربری می نامیده اند و اشکالی نیز نمی دیده اند بلکه این نام برای دیگران نیز نمادی از درستکاری و خدا جویی بوده است. اکنون نیز القاب داده شده از سوی ارگان شورای افاغنه، برخی به مردم و بیسوادی شان ربط دارد و برخی نیز به همان ته رسوبات ذهنی مریض دست اندرکاران شورای افاغنه. زیرا اغلب در گذشته اصلا نمی پرسیدند که فامیلت چیست بلکه به عکس طرف نگاه می کردند و می نوشت مثلا هزاره یا بربری. و در آن زمان شماری از هزاره ها متاسفانه در همین راستای مخفی کردن هویت شان که در افغانستان رسم بود، در ایران نیز خود را تاجیک معرفی کرده اند از این رو در آمار گیری که از شورای افاغنه در مشهد مثلا می شود، برای فرستادن نماینده و … می بینیم که امار تاجیک ها بیشتر است در حالی که چنین نیست بلکه بسیاری از هزاره ها اند که در ایران نیز هویت خود را مکتوم نگهداشته و به نام تاجیک ثبت شده اند.
درویش ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
درود عزیز.عالی بود و استفاده بردم.سیز و پویا باشی.
محمد سعیدی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
حیدری عزیز واقعا تحلیل خوبی کردیمنهم مدت ها بود که به این واژه (بربری)فکر می کردمسوال های زیاد در ذهن ادم خلق میشه که واقعا چه وصلیت مردم هزاره با بربرها دارد.من در یکی از شبکه های ماهواریی فارسی زبان یک مستند در باره بربر ها دیده بودمدر این مستنت بربرها را در سرزمین هندوستان و بنگال نشان میداد و قیافه هایش هم خیلی به هندو ها شباهت داشتدر باره بربر بودن هزاره من قبلا فکر میکردم که شاید بخواطر واقع شدن بند بربر در منطقه هزارستان آنها را بربری می گویند.
حسین عباسی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
سلام خدمت خوانندگان و آقای روشناییکامل و موجز عالی ،ممنون
محمد تقی دانش ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
جناب حیدری سلام!واقعاً هوس نان بربری بسرم زد . سالهاست که نان بربری تازه ندیده ام. آقای حیدری به چای ما یک نان بربری تازه و پنیر با چای شیرین بزن تو رگ !
عظیم ابراهیمی ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
حیدری عزیز خوب جمع بندی کردی . ایها خود شان میدانه که بربری یعنی چه ولی تعصب داره آن هم از نوع عریانش . یک روز یک معلم ایرانی ازم سوال کردم که شما از کدام مردم هستی آیا از بربری ها هستی . من سوالش را با سوال جواب دادم گفتم یعنی تو نمیدانی که معنی بربری چه هست . از داخل حرف هایش همه چیز هویدا بود که همه چیز را خوب میدانه ولی مانند افغان ملت تعصب دارند . طعنه میزنه . همین تعصب هم باعث شدند که به مردم ما در هنگام دریافت کارت های هویت نامهای خانوادگی را به سرخود بربری گذاشتند.
هزاره ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
من از نوشته های اقای حیدری خیلی خوشم می اید.با مستند و رک مینویسید.شما شغلتان فقط نویسندگی است؟درهر صورت عالیست.راستی در قومای ما یکی هست که قیافه اش کپی اقای حیدری است.مثل دو قلوها.باور کنید اینو هر کی دیده گفته!!!!!!!!!
علی بودا ۴ آبان ۱۳۸۹ ویرایش :
خود بربری های ایران هم از این واژه متنفرند .نمی گویند بربریمیگویند خاوری
یک ابتکار جدید از یک جوان هزاره
یک ابتکار جدید از یک جوان هزاره
نگارش در تاريخ سه شنبه چهارم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
اسدهمکار را که همه شما میشناسید.
او مدیر وبلاگ همکار نیوز است. در این وبلاگ تمام سایت ها ووبلاگ های افغانستانی بعد از بروز شدن در آنجا دیده وخوانده میشود.
ایشان جدیدا" دست به ابتکار جالبی زده است ویک سایتی تاسیس کرده است که به دیدنش می ارزد. اینجا را ببینید.
اگر جالب بود تشویق یادتان نرود.
نگارش در تاريخ سه شنبه چهارم آبان 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)
اسدهمکار را که همه شما میشناسید.
او مدیر وبلاگ همکار نیوز است. در این وبلاگ تمام سایت ها ووبلاگ های افغانستانی بعد از بروز شدن در آنجا دیده وخوانده میشود.
ایشان جدیدا" دست به ابتکار جالبی زده است ویک سایتی تاسیس کرده است که به دیدنش می ارزد. اینجا را ببینید.
اگر جالب بود تشویق یادتان نرود.
دنیای زیبای فیس بوک!
دنیای زیبای فیس بوک!
مدت است که افتخار عضویت در فیس بوک را یافتم.!
میخواستم در باره ای صفحه ای فیس بوک مطلبی مفصلی بنویسم اما در خبر ها شنیدم که به علت عضو بودن فرزند رحیم مشایی در این سایت اجتماعی در ایران کلی جنجال به پا شده است. به همین علت از خیرش گذشتم.
اما جدیدا" وبا دیدن یک صحنه ای نه چندان عجیب به کشف یک راز بسیار مهمی دست یافتم وفهمیدم که چرا سایت های اجتماعی بزرگ وخبر گزاری های آزاد پشت سر هم فیلتر میشوند.
در همسایگی ما چند باب مغازه ای مانتو فروشی قرار دارد که گاه گداری مانند تصویر زیر صورت های مانکن های تبلغاتی شان پوشانده میشود.
وقتی که علت را از متصدی مغازه جویا میشوید میگویند اماکن دستور داده تا صورت های مانکن را بپوشانیم. البته این پوشاندن صورت دو الی سه روز بیشتر دوام ندارد.
این قضیه برایم به صورت معمای بی پاسخ مانده بود تا اینکه چند روز قبل با صحنه ای برو برو شدم که تمام این راز بر ملا شد ومن به پاسخ سئوالم رسیدم. در صحنه ای که من ناظرش بودم پسر بچه ۱۲ ساله که عقب ماند گی ذهنی داشت رو بروی مانکنی که صورتش باز بود استاده بود وبه صورت مانکن خیره شده بود و انگشت سبابه اش را روی لبانش میزد. در این صحنه مادر بچه اصرار بر رفتن داشت وپسر بچه برماندن واین ماجرا دقایقی طول کشید وبا اعتراض وسر صدایی نا مفهوم پسر بچه تمام شد.
عاقل مباش که غم دیگران خوری// دیوانه باش که دیگران غمت خورند.
احساس خوشبختی میکنم که عقب ماندگی ذهنی دارم
وباعث افتخارم است که عده ای عاقل مراقبم است.
مدت است که افتخار عضویت در فیس بوک را یافتم.!
میخواستم در باره ای صفحه ای فیس بوک مطلبی مفصلی بنویسم اما در خبر ها شنیدم که به علت عضو بودن فرزند رحیم مشایی در این سایت اجتماعی در ایران کلی جنجال به پا شده است. به همین علت از خیرش گذشتم.
اما جدیدا" وبا دیدن یک صحنه ای نه چندان عجیب به کشف یک راز بسیار مهمی دست یافتم وفهمیدم که چرا سایت های اجتماعی بزرگ وخبر گزاری های آزاد پشت سر هم فیلتر میشوند.
در همسایگی ما چند باب مغازه ای مانتو فروشی قرار دارد که گاه گداری مانند تصویر زیر صورت های مانکن های تبلغاتی شان پوشانده میشود.
وقتی که علت را از متصدی مغازه جویا میشوید میگویند اماکن دستور داده تا صورت های مانکن را بپوشانیم. البته این پوشاندن صورت دو الی سه روز بیشتر دوام ندارد.
این قضیه برایم به صورت معمای بی پاسخ مانده بود تا اینکه چند روز قبل با صحنه ای برو برو شدم که تمام این راز بر ملا شد ومن به پاسخ سئوالم رسیدم. در صحنه ای که من ناظرش بودم پسر بچه ۱۲ ساله که عقب ماند گی ذهنی داشت رو بروی مانکنی که صورتش باز بود استاده بود وبه صورت مانکن خیره شده بود و انگشت سبابه اش را روی لبانش میزد. در این صحنه مادر بچه اصرار بر رفتن داشت وپسر بچه برماندن واین ماجرا دقایقی طول کشید وبا اعتراض وسر صدایی نا مفهوم پسر بچه تمام شد.
عاقل مباش که غم دیگران خوری// دیوانه باش که دیگران غمت خورند.
احساس خوشبختی میکنم که عقب ماندگی ذهنی دارم
وباعث افتخارم است که عده ای عاقل مراقبم است.
تاسیس مدارس مستقل برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران، آری، یانه؟!
تاسیس مدارس مستقل برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران، آری، یانه؟!
اشاره:
در تاریخ ۱۲/۷/ ۱۳۸۹ درپورتال وزارت کشور ایران،خبری کوتاهی به نقل ازخبر گزاری مهر منتشر شد.
در این خبر کوتاه آمده است: حميدرضا حاجي بابايي وزیر آموزش وپرورش گفت: در صورتي كه سياستهاي كلي نظام ايجاب كند و موردي به ما ابلاغ شود اجازه راه اندازي مدرسه ای مستقل براي اتباع افغانی داده مي شود.
مسایل ومشکلات تحصیلی فرزندان مهاجرین افغانستانی در ایران همواره یکی از دغدغه های مسئولان ایرانی وجامعه ای مهاجرافغانستانی مقیم ایران بوده وهست. در 30سال گذشته دانش آموزان مهاجرافغانستانی به طور منظم ومرتب همراه دانش آموزان ایرانی بر سر کلاس های مدرسه حضور یافته ومراحل مختلف تحصیلات خود ازدبستان تا دانشگاه را طی نموده اند. اگرچه در این راه تبعیض ها ونامهربانی های آشکار وپنهان فراوانی که ناشی از همان روحیه ای نژاد پرستی مخصوص ایرانی ها میباشد وجود داشته ودارد، اما با تمام این مشکلات پیدا وپنهان وسنگ اندازی وچوب گذاشتن لای چرخ محصلین مهاجر، آنها توانستند با سخت کوشی،تلاش وکوشیش شخصی خود، راه را در تاریکی بیابند وآنهایکه اهل درس ودرس خواندن بودند وبه اندازه ای وسع خود بخوانند وبیاموزند.
اکنون بعد گذشت ۳۰ سال حضورمهاجرین افغانستانی در ایران دیگر آن روحیه دوستی وبرادری وقربان صدقه رفتن وابوالفضلی وحسین وار فکر کردن در بین مسئولان ایرانی، یاکلا" از بین رفته ویا خیلی کم رنگ شده است وجای خود رابه حساب وکتاب وماشین وتفکر وآینده نگری ناسیونالسیتی داده است.
در چنین وضعیتی زمز مه ای تاسیس مدارس مستقل ویژه ای مهاجرین افغانستانی به گوش میرسد.! حال چرا دولت ایران به این تفکر سیده است خود سئوالی است با علامت بسیار بزرگ! که باید توسط اهل فن بررسی، تجزیه وتحلیل شود.
در این مقاله آنچه که به صورت سئوال در ذهن نگارنده مطرح شده است این است که: آیا تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی: آری ویا نه؟!
برای یافتن پاسخ مناسب باید از سه زاویه مختلف به قضیه نگاه کرد. قابل ذکر است که هرسه این زاویه با هم دیگر مرتبط است فقط جهت نگاه آن متفاوت میباشد.
۱- مصلحت نظام جمهوری اسلامی، چیست؟!
همان طور که وزیر محترم آموزش پرورش ایران فرموده اند ((اگر مصلحت نظام ایجاب کند ودستوری صادر شود ایجازه تاسیس این مدارس مستقل به اتباع افغانی داده خواهد شد)) در اینجا باید ببینیم مصلحت نظام چیست؟ ودر مورد مهاجرین در کجا قرار دارد.
اصل پزیرش اتباع افغانستانی در ایران به عنوان مهاجر ویا آواره بر اساس "مصلحت" نظام جمهوری اسلامی ایران انجام شده است. بعد از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیرشوروی (سابق) حکومت نو پای اسلامی ایران آغوش خودرا بروی مردم افغانستان باز کرده آنها را به عنوان مهاجر در خاک خود پزیرفت.! یعنی مصلحت در آن زمان ایجاب میکرد که این مردم به عنوان مهاجر پزیرفته شوند وشدند. (این سیاست در مورد مردم افغانستان در مدت ۳۰ سال ادامه دارد که اشاره به تک تک آنها از حوصله این مقاله خارج است) واکنون بعداز گذشت ۳۰سال حضور مهاجرین افغانستانی در ایران، زمزمه جدا کردن مکان تحصیلی دانش آموزان مهاجر افغانستانی، از دانش آموزان ایرانی به گوش میرسد.
در حالت عمومی مصلحت نظام یعنی خوشنامی در کل جهان(مخصوصا" در بین کشورهای اسلامی) سرفرازی، عزت اسلامی، انسان دوستی ومبارزه با قدرت طلبی شرقی وغربی وحمایت از مستضعفان جهان. ودر حالت خصوصی یعنی ایران و ایرانی، وهر آنچه که خوبی،افتخار،ابتکار،خلاقیت،قدرت، صنعت،تکنولوژی ونو آوری است باید مال ایرانی،در خدمت ایرانی ومربوط به ایرانی باشد واین خط قرمز دولت فعلی در ایران است.
حال با چنین تفکری که بر ایران حاکم است، با تاسیس وراه اندازی مدارس ویژه ای مهاجرین وجداسازی دانش آموزان مهاجرین افغانستانی از دانش اموزانی ایرانی چه نفعی نصیب دولت ایران خواهد شد؟! آیا دولت ایران با این کار دنبال افتخاری دیگری در جهان است؟ آیا با تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین به دنبال جلب توجه وکمک های بیشتر بین المللی است؟ ویا واقعا" به فکر عزت اسلامی وحمایت از مستضعفان جهان است؟ ویا در حقیقت با این کار خیلی محترمانه هزاران دانش آموز مهاجر افغانستانی را ازمدارس دولتی ایران اخراج میکند؟!!!
۲- تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی:( آری)
در خوشبینانه ترین وضعیت تاسیس این مدارس به نفع مهاجرین خواهد بود.
تاسیس این مدارس باعث خواهد شد تا دانش آموزان مهاجر احساس آزادی کنند ودر محیطی درس بخوانند که همه از یک جنس هستند ودر دادن نمرات وکار وفعالیت جمعی کسی به دید یک بیگانه به او نگاه نمیکنند وجلوی استعداد های خدادی اورا نمیگیرند.! آنها میتوانند آزادانه حرف بزنند، انتقاد کنند،اظهار نظرکنند بدون اینکه توسط همکلاسی هایش به سخره گرفته شود. آنها میتوانند سرود ملی کشور خود را با صدای بلند بخوانند ودر مورد کشور خود انشا بنویسند وتاریخ کشور خودرا بخوانند وبررسی کنند وپرچم کشور خود را روی تخته سیاه مدرسه نقاشی کنند بدون اینکه به کسی بربخورد وباعث کدورت کسی بشود. آنها زیر نظر معلمان ومدیرانی تعلیم وتربیه خواهند شد که زبان آنهارا میفهمد وفرهنگ آنهارا درک میکنند وبا مشاوران گفتگو خواهند کرد و مشکلات خودرا درمیان خواهند گذاشت که با رفتار آنها احساس بیگانگی نکنند ودست پینه بسته وکمر خمیده پدران آنهارا در نظر بگیرند.
با تاسیس این مدارس دانش آموزان مهاجر میتوانند با دانش آموزان دیگر کشور ها ارتباط برقرار کنند وبا آنها در رابطه با مسایل علم روز به گفتگو بنشینند ودر مسابقات والمپیاد های فرهنگی،ورزشی وعلمی در سراسر جهان شرکت کنند وتوانمندی واستعداد های خدادادی خود رابه رخ جهانیان بکشند وبا آنها ثابت کنند که اگر فرصتی به یک دانش اموز مهاجر داد شود او از بهترین های جهان خواهد بود. چیزی که هم اکنون یک دانش اموز مهاجر حتی خوابش را هم نمیتواند ببیند.
آنها میتوانند از کمک های سازمان های جهانی وبین المللی به راحتی استفاده کنند بدون اینکه این کمک ها از فیلتر کشور میزبان بگذرد ومورد تصفیه قرار گیرد.
ودر بهترین حالت تاسیس این مدارس میتواند آرزوهای دانش آموزان مهاجر را برآورده کند وآنها بعد سالها در یک محیط آزاد درس بخوانند، وباعث شود آنها دنیای اطراف خود را زیبا تر ببینند وبه آینده خودومردم فقیر وبی سواد خود وکشور جنگ زده ودرمانده ای خود امید وار شوند وجهان را قشنگ وزیبا تر ومردمانش را مهربان تر در ذهن خود ترسیم کنند.
۳- تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی(نه)
اگر واقع بین باشیم وبه اقعیت های موجود ورفتار وکردار دولت ایران وتجربه سالهای گذشته زندگی دانش آموزان مهاجر افغانستانی نگاهی بیندازیم به این نتیجه میرسیم که تاسیس این مدارس جز بد بختی بیشتر چیز ی دیگری عاید مهاجرین نخواهد کرد.
با شنیدن خبر تاسیس این مدارس اولین چیزی که به ذهن نگارنده میرسد این است که هدف ار تاسیس این گونه مدارس، محروم کردن دانش اموزان مهاجر از امکانات دولتی وسپردن آنها به مدارس غیر انتفاعی میباشد. در حقیقت دولت ایران به این نتیجه رسیده است که با تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی آنها را به بخش خصوصی واگذار کند. با واگذاری دانش آموزان مهاجر به بخش خصوصی، دولت ایران اهداف زیر را مد نظر دارد.
۱- با تاسیس این مدارس در استانهای که مهاجرین ساکن هستند، کلاس های مدارس دولتی کمی خلوت تر میشود.
۲- هزینه های تحصیلی از دانش آموزان مهاجر غیر اتتفاعی (غیر دولتی) دریافت میشود.
۳- هزینه ای تحصیل در مدارس غیر انتفاعی که هم اکنون بین هشتصد هزار تا دو میلیون تومان(بسته به مناطق تحصیلی) در یک سال میباشد. با دریافت این هزینه ها از مهاجرین افغانستانی، به بهانه ای غیر انتفاعی بودن این مدارس، جلوی انتقادات تمام شخصیت ها ونهاد های بین المللی گرفته میشود.
۴- درخواست کمک های بیشتر از کشور های خارجی برای دانش آموزان مهاجر.
۵- استفاده از مدیران ومعلمان با تحصیلات پائین ودانش وآگاهی کم وبی اطلاع از علم روز در این مدارس.
۶- تبلیغات وسیع در سراسر جهان واستفاده ای ابزاری از وجود چنین مدارس.
نتیجه:
جدا کردن مکان تحصیلی دانش آموزان غیر قانونی است مگر در موارد خاص! موارد خاص درمورد کسی اطلاق میشود که که نتواند با دیگر دانش اموزان همراه شود ویا باعث کندی پیشرفت وعقب ماندن دیگر همکلاسی های خود بشود.
بنا بر شواهد موجود واظهار نظر معلمان، دبیران ومدیران مدارس دولتی ایران، دانش آموزان مهاجر افغانستانی از دبستان تا دانشگاه جز با هوش ترین، با استعداد ترین وسر براه ترینهای مدارس ایران میباشد.
در تمام دنیا ودر کشور های پیشرفته جهان دانش آموزان اعم ازنژاد های سیاه، سفید،زرد،وسرخ در کنار هم درس میخوانند وادامه تحصیل میدهند واکثرکارشناسان بر این عقیده هستند که این روش(اختلاط نژاد ها) در کنار هم در آینده جهان مفید بوده وباعث ایجادتفاهم، اعتماد، صلح دوستی میگردد.
همان طور که در خبر آمده تاسیس این مدارس اگر به مصلحت نظام اسلامی ایران باشد عملی خواهد شد!
نگارنده بر این عقیده است که تاسیس چنین مدارسی به نفع نظام جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود وامید وارم مسئولان ایرانی مرتکب چنین اشتباهی نشوند. شاید تاسیس این مدارس وجدا کردن دانش اموزان مهاجر از دانش اموزان ایرانی ودریافت هزینه ای تحصیلی به صورت غیر انتفاعی ومشغول شدن مدیران ومعلمان کم سواد وبی دانش و بلا استفاده در مدارس ایران، در کوتاه مدت مسکنی باشد برای درد های نظام جمهوری اسلامی ایران، اما مطمنا"در دراز مدت نه باعث سر فرازی وعزت اسلامی خواهد بود ونه حمایت از مستضعفین جهان ونه مبارزه با قدرت های شرقی وغربی.
اشاره:
در تاریخ ۱۲/۷/ ۱۳۸۹ درپورتال وزارت کشور ایران،خبری کوتاهی به نقل ازخبر گزاری مهر منتشر شد.
در این خبر کوتاه آمده است: حميدرضا حاجي بابايي وزیر آموزش وپرورش گفت: در صورتي كه سياستهاي كلي نظام ايجاب كند و موردي به ما ابلاغ شود اجازه راه اندازي مدرسه ای مستقل براي اتباع افغانی داده مي شود.
مسایل ومشکلات تحصیلی فرزندان مهاجرین افغانستانی در ایران همواره یکی از دغدغه های مسئولان ایرانی وجامعه ای مهاجرافغانستانی مقیم ایران بوده وهست. در 30سال گذشته دانش آموزان مهاجرافغانستانی به طور منظم ومرتب همراه دانش آموزان ایرانی بر سر کلاس های مدرسه حضور یافته ومراحل مختلف تحصیلات خود ازدبستان تا دانشگاه را طی نموده اند. اگرچه در این راه تبعیض ها ونامهربانی های آشکار وپنهان فراوانی که ناشی از همان روحیه ای نژاد پرستی مخصوص ایرانی ها میباشد وجود داشته ودارد، اما با تمام این مشکلات پیدا وپنهان وسنگ اندازی وچوب گذاشتن لای چرخ محصلین مهاجر، آنها توانستند با سخت کوشی،تلاش وکوشیش شخصی خود، راه را در تاریکی بیابند وآنهایکه اهل درس ودرس خواندن بودند وبه اندازه ای وسع خود بخوانند وبیاموزند.
اکنون بعد گذشت ۳۰ سال حضورمهاجرین افغانستانی در ایران دیگر آن روحیه دوستی وبرادری وقربان صدقه رفتن وابوالفضلی وحسین وار فکر کردن در بین مسئولان ایرانی، یاکلا" از بین رفته ویا خیلی کم رنگ شده است وجای خود رابه حساب وکتاب وماشین وتفکر وآینده نگری ناسیونالسیتی داده است.
در چنین وضعیتی زمز مه ای تاسیس مدارس مستقل ویژه ای مهاجرین افغانستانی به گوش میرسد.! حال چرا دولت ایران به این تفکر سیده است خود سئوالی است با علامت بسیار بزرگ! که باید توسط اهل فن بررسی، تجزیه وتحلیل شود.
در این مقاله آنچه که به صورت سئوال در ذهن نگارنده مطرح شده است این است که: آیا تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی: آری ویا نه؟!
برای یافتن پاسخ مناسب باید از سه زاویه مختلف به قضیه نگاه کرد. قابل ذکر است که هرسه این زاویه با هم دیگر مرتبط است فقط جهت نگاه آن متفاوت میباشد.
۱- مصلحت نظام جمهوری اسلامی، چیست؟!
همان طور که وزیر محترم آموزش پرورش ایران فرموده اند ((اگر مصلحت نظام ایجاب کند ودستوری صادر شود ایجازه تاسیس این مدارس مستقل به اتباع افغانی داده خواهد شد)) در اینجا باید ببینیم مصلحت نظام چیست؟ ودر مورد مهاجرین در کجا قرار دارد.
اصل پزیرش اتباع افغانستانی در ایران به عنوان مهاجر ویا آواره بر اساس "مصلحت" نظام جمهوری اسلامی ایران انجام شده است. بعد از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیرشوروی (سابق) حکومت نو پای اسلامی ایران آغوش خودرا بروی مردم افغانستان باز کرده آنها را به عنوان مهاجر در خاک خود پزیرفت.! یعنی مصلحت در آن زمان ایجاب میکرد که این مردم به عنوان مهاجر پزیرفته شوند وشدند. (این سیاست در مورد مردم افغانستان در مدت ۳۰ سال ادامه دارد که اشاره به تک تک آنها از حوصله این مقاله خارج است) واکنون بعداز گذشت ۳۰سال حضور مهاجرین افغانستانی در ایران، زمزمه جدا کردن مکان تحصیلی دانش آموزان مهاجر افغانستانی، از دانش آموزان ایرانی به گوش میرسد.
در حالت عمومی مصلحت نظام یعنی خوشنامی در کل جهان(مخصوصا" در بین کشورهای اسلامی) سرفرازی، عزت اسلامی، انسان دوستی ومبارزه با قدرت طلبی شرقی وغربی وحمایت از مستضعفان جهان. ودر حالت خصوصی یعنی ایران و ایرانی، وهر آنچه که خوبی،افتخار،ابتکار،خلاقیت،قدرت، صنعت،تکنولوژی ونو آوری است باید مال ایرانی،در خدمت ایرانی ومربوط به ایرانی باشد واین خط قرمز دولت فعلی در ایران است.
حال با چنین تفکری که بر ایران حاکم است، با تاسیس وراه اندازی مدارس ویژه ای مهاجرین وجداسازی دانش آموزان مهاجرین افغانستانی از دانش اموزانی ایرانی چه نفعی نصیب دولت ایران خواهد شد؟! آیا دولت ایران با این کار دنبال افتخاری دیگری در جهان است؟ آیا با تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین به دنبال جلب توجه وکمک های بیشتر بین المللی است؟ ویا واقعا" به فکر عزت اسلامی وحمایت از مستضعفان جهان است؟ ویا در حقیقت با این کار خیلی محترمانه هزاران دانش آموز مهاجر افغانستانی را ازمدارس دولتی ایران اخراج میکند؟!!!
۲- تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی:( آری)
در خوشبینانه ترین وضعیت تاسیس این مدارس به نفع مهاجرین خواهد بود.
تاسیس این مدارس باعث خواهد شد تا دانش آموزان مهاجر احساس آزادی کنند ودر محیطی درس بخوانند که همه از یک جنس هستند ودر دادن نمرات وکار وفعالیت جمعی کسی به دید یک بیگانه به او نگاه نمیکنند وجلوی استعداد های خدادی اورا نمیگیرند.! آنها میتوانند آزادانه حرف بزنند، انتقاد کنند،اظهار نظرکنند بدون اینکه توسط همکلاسی هایش به سخره گرفته شود. آنها میتوانند سرود ملی کشور خود را با صدای بلند بخوانند ودر مورد کشور خود انشا بنویسند وتاریخ کشور خودرا بخوانند وبررسی کنند وپرچم کشور خود را روی تخته سیاه مدرسه نقاشی کنند بدون اینکه به کسی بربخورد وباعث کدورت کسی بشود. آنها زیر نظر معلمان ومدیرانی تعلیم وتربیه خواهند شد که زبان آنهارا میفهمد وفرهنگ آنهارا درک میکنند وبا مشاوران گفتگو خواهند کرد و مشکلات خودرا درمیان خواهند گذاشت که با رفتار آنها احساس بیگانگی نکنند ودست پینه بسته وکمر خمیده پدران آنهارا در نظر بگیرند.
با تاسیس این مدارس دانش آموزان مهاجر میتوانند با دانش آموزان دیگر کشور ها ارتباط برقرار کنند وبا آنها در رابطه با مسایل علم روز به گفتگو بنشینند ودر مسابقات والمپیاد های فرهنگی،ورزشی وعلمی در سراسر جهان شرکت کنند وتوانمندی واستعداد های خدادادی خود رابه رخ جهانیان بکشند وبا آنها ثابت کنند که اگر فرصتی به یک دانش اموز مهاجر داد شود او از بهترین های جهان خواهد بود. چیزی که هم اکنون یک دانش اموز مهاجر حتی خوابش را هم نمیتواند ببیند.
آنها میتوانند از کمک های سازمان های جهانی وبین المللی به راحتی استفاده کنند بدون اینکه این کمک ها از فیلتر کشور میزبان بگذرد ومورد تصفیه قرار گیرد.
ودر بهترین حالت تاسیس این مدارس میتواند آرزوهای دانش آموزان مهاجر را برآورده کند وآنها بعد سالها در یک محیط آزاد درس بخوانند، وباعث شود آنها دنیای اطراف خود را زیبا تر ببینند وبه آینده خودومردم فقیر وبی سواد خود وکشور جنگ زده ودرمانده ای خود امید وار شوند وجهان را قشنگ وزیبا تر ومردمانش را مهربان تر در ذهن خود ترسیم کنند.
۳- تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی(نه)
اگر واقع بین باشیم وبه اقعیت های موجود ورفتار وکردار دولت ایران وتجربه سالهای گذشته زندگی دانش آموزان مهاجر افغانستانی نگاهی بیندازیم به این نتیجه میرسیم که تاسیس این مدارس جز بد بختی بیشتر چیز ی دیگری عاید مهاجرین نخواهد کرد.
با شنیدن خبر تاسیس این مدارس اولین چیزی که به ذهن نگارنده میرسد این است که هدف ار تاسیس این گونه مدارس، محروم کردن دانش اموزان مهاجر از امکانات دولتی وسپردن آنها به مدارس غیر انتفاعی میباشد. در حقیقت دولت ایران به این نتیجه رسیده است که با تاسیس مدارس ویژه ای مهاجرین افغانستانی آنها را به بخش خصوصی واگذار کند. با واگذاری دانش آموزان مهاجر به بخش خصوصی، دولت ایران اهداف زیر را مد نظر دارد.
۱- با تاسیس این مدارس در استانهای که مهاجرین ساکن هستند، کلاس های مدارس دولتی کمی خلوت تر میشود.
۲- هزینه های تحصیلی از دانش آموزان مهاجر غیر اتتفاعی (غیر دولتی) دریافت میشود.
۳- هزینه ای تحصیل در مدارس غیر انتفاعی که هم اکنون بین هشتصد هزار تا دو میلیون تومان(بسته به مناطق تحصیلی) در یک سال میباشد. با دریافت این هزینه ها از مهاجرین افغانستانی، به بهانه ای غیر انتفاعی بودن این مدارس، جلوی انتقادات تمام شخصیت ها ونهاد های بین المللی گرفته میشود.
۴- درخواست کمک های بیشتر از کشور های خارجی برای دانش آموزان مهاجر.
۵- استفاده از مدیران ومعلمان با تحصیلات پائین ودانش وآگاهی کم وبی اطلاع از علم روز در این مدارس.
۶- تبلیغات وسیع در سراسر جهان واستفاده ای ابزاری از وجود چنین مدارس.
نتیجه:
جدا کردن مکان تحصیلی دانش آموزان غیر قانونی است مگر در موارد خاص! موارد خاص درمورد کسی اطلاق میشود که که نتواند با دیگر دانش اموزان همراه شود ویا باعث کندی پیشرفت وعقب ماندن دیگر همکلاسی های خود بشود.
بنا بر شواهد موجود واظهار نظر معلمان، دبیران ومدیران مدارس دولتی ایران، دانش آموزان مهاجر افغانستانی از دبستان تا دانشگاه جز با هوش ترین، با استعداد ترین وسر براه ترینهای مدارس ایران میباشد.
در تمام دنیا ودر کشور های پیشرفته جهان دانش آموزان اعم ازنژاد های سیاه، سفید،زرد،وسرخ در کنار هم درس میخوانند وادامه تحصیل میدهند واکثرکارشناسان بر این عقیده هستند که این روش(اختلاط نژاد ها) در کنار هم در آینده جهان مفید بوده وباعث ایجادتفاهم، اعتماد، صلح دوستی میگردد.
همان طور که در خبر آمده تاسیس این مدارس اگر به مصلحت نظام اسلامی ایران باشد عملی خواهد شد!
نگارنده بر این عقیده است که تاسیس چنین مدارسی به نفع نظام جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود وامید وارم مسئولان ایرانی مرتکب چنین اشتباهی نشوند. شاید تاسیس این مدارس وجدا کردن دانش اموزان مهاجر از دانش اموزان ایرانی ودریافت هزینه ای تحصیلی به صورت غیر انتفاعی ومشغول شدن مدیران ومعلمان کم سواد وبی دانش و بلا استفاده در مدارس ایران، در کوتاه مدت مسکنی باشد برای درد های نظام جمهوری اسلامی ایران، اما مطمنا"در دراز مدت نه باعث سر فرازی وعزت اسلامی خواهد بود ونه حمایت از مستضعفین جهان ونه مبارزه با قدرت های شرقی وغربی.
در کابل محقق ودر غزنی قاسمی اول است.
در کابل محقق ودر غزنی قاسمی اول است.
کابل:
در کابل وغزنی هزاره ها میتازند.
تا امروز1389/7/22نتایج رای نمایندگان در ولایت کابل رادر اینجا ونتایج رای نمایندگان ولایت غزنی را در اینجا میتوانید ببنید.
تا این تاریخ وضعیت هزاره ها در کابل امید وار کننده است واگر همین نتایج باقی بماند آنوقت مردم نتیجه رای دادن ومشارکت در تعین سرنوشت خود را خواهند دید.
اگر چه هنوز رای ها قطعی نیست ولی آنچه که قابل توجه است این است که تا این تاریخ خبری از حسینی مزاری دربین کاندیدای واجد شرایط نمایندگی در پارلمان(ولسی جرگه) نیست ودر عوض نام عباس نویان در بین این نمایندگان خود نمایی میکند.
ولایت غزنی:
در این ولایت وتا این تاریخ هزاره ها پیشتاز نتایج رای مردم است. واگر این نتایج باقی بماند بینی طالبان وحامیانش به خاک مالیده خواهد شد.
این موضوع زمان اهمیت ویژه ای پیدا میکند که در این روزها ولایت غزنی به یکی از نا امن ترین مناطق افغانستان تبدیل شده است. طالبان در روز روشن اقدام وبه ترور وآدم ربای میکند.! ومعمولا" روش شان هم این است که ثروتمندان را می رباید وبرای آزادی شان پول میگیرند و کارمندان دولت را ترور میکنند می کشند. آنچه که باعث تاسف وفابل درک است این است که تمام افراد ترورشده وربوده شده هزاره هستند. واین یعنی اینکه گروهی از صلاح خشونت،ترور، جاهلیت وحماقت استفاده نموده وجان انسان های بیگناه را میگیرد وبه زندگی انها پایان میدهد وگروهی دیگر از صلاح علم، صلح، عقل ومنطق استفاده میکنند وامید رابه زندگی و دلهای انسانها برمیگرداند.
در شرایط کنونی اگر تقلبی صورت نگیرد بدون شک این صلاح علم،صلح، عقل ومنطق است که پیروز خواهد وبود.
پ.ن:1- در این دو ولایت فاتحه ای خلیلی ویارانش خوانده است.
پ.ن:2- عباس نویان را نمیشناسم ونمیدانم تاچه حد لیاقت نمایندگی مردم در دور دوم پارلمان را دارد. همین که مردم برای بار دوم به او اعتماد کرده وبه او رای دهد خود نشان از لیاقت اوست. اما اگر چنانچه ایشان وارد پارلمان شود مطمنا"دماغ خیلی "ها" خواهد سوخت.
پ.ن:3- هنوز هیچ چیز قطعی نیست
کابل:
در کابل وغزنی هزاره ها میتازند.
تا امروز1389/7/22نتایج رای نمایندگان در ولایت کابل رادر اینجا ونتایج رای نمایندگان ولایت غزنی را در اینجا میتوانید ببنید.
تا این تاریخ وضعیت هزاره ها در کابل امید وار کننده است واگر همین نتایج باقی بماند آنوقت مردم نتیجه رای دادن ومشارکت در تعین سرنوشت خود را خواهند دید.
اگر چه هنوز رای ها قطعی نیست ولی آنچه که قابل توجه است این است که تا این تاریخ خبری از حسینی مزاری دربین کاندیدای واجد شرایط نمایندگی در پارلمان(ولسی جرگه) نیست ودر عوض نام عباس نویان در بین این نمایندگان خود نمایی میکند.
ولایت غزنی:
در این ولایت وتا این تاریخ هزاره ها پیشتاز نتایج رای مردم است. واگر این نتایج باقی بماند بینی طالبان وحامیانش به خاک مالیده خواهد شد.
این موضوع زمان اهمیت ویژه ای پیدا میکند که در این روزها ولایت غزنی به یکی از نا امن ترین مناطق افغانستان تبدیل شده است. طالبان در روز روشن اقدام وبه ترور وآدم ربای میکند.! ومعمولا" روش شان هم این است که ثروتمندان را می رباید وبرای آزادی شان پول میگیرند و کارمندان دولت را ترور میکنند می کشند. آنچه که باعث تاسف وفابل درک است این است که تمام افراد ترورشده وربوده شده هزاره هستند. واین یعنی اینکه گروهی از صلاح خشونت،ترور، جاهلیت وحماقت استفاده نموده وجان انسان های بیگناه را میگیرد وبه زندگی انها پایان میدهد وگروهی دیگر از صلاح علم، صلح، عقل ومنطق استفاده میکنند وامید رابه زندگی و دلهای انسانها برمیگرداند.
در شرایط کنونی اگر تقلبی صورت نگیرد بدون شک این صلاح علم،صلح، عقل ومنطق است که پیروز خواهد وبود.
پ.ن:1- در این دو ولایت فاتحه ای خلیلی ویارانش خوانده است.
پ.ن:2- عباس نویان را نمیشناسم ونمیدانم تاچه حد لیاقت نمایندگی مردم در دور دوم پارلمان را دارد. همین که مردم برای بار دوم به او اعتماد کرده وبه او رای دهد خود نشان از لیاقت اوست. اما اگر چنانچه ایشان وارد پارلمان شود مطمنا"دماغ خیلی "ها" خواهد سوخت.
پ.ن:3- هنوز هیچ چیز قطعی نیست
در پی واژگونی یک خودرو 6 نفر از هموطنان مهاجر افغانستانی کشته شدند!
در پی واژگونی یک خودرو 6 نفر از هموطنان مهاجر افغانستانی کشته شدند!
حکایت رنج وغم هجرت وغربت پایانی ندارد.! یگبار دیگر هجرت،جاده، ماشین، وجان های که گرفته میشود ومیمیرد وخانواده های که چشم به راه لقمه ای نانی میمانند که دیگر هرگز نه نانی میبینند ونان آوری.!
هیچ نمیتوان گفت: جز یک جمله: این حادثه آخرین نخواهد بود.
متن خبر غم انگیز وتاسف بار را باهم میخوانیم.
6 نفر از 15 سرنشين پژو كشته شدند
در پي واژگوني يك خودروي پژو 405 كه حامل 15 تبعه بيگانه غير مجاز بود، شش نفر از سرنشينان آن كشته شدند
به گزارش اداره كل امور اتباع و مهاجرين خارجي به نقل از خبرگزاري فارس سخنگوي پليس راه هرمزگان اظهار داشت: در پي وقوع يك تصادف خونين كه روز جمعه رخ داد و شش نفر از 15 سرنشين سواري كشته شدند، پليس علت واژگوني اين خودروي سواري پژو 405 كه در محور ميناب بندرعباس روي داد را سرعت غيرمجاز خودروي سواري و عدم توانايي راننده در كنترل آن اعلام كرد. بهرام رحيمي همچنين افزود: در اين حادثه 9 سرنشين ديگر پژو ياد شده نيز زخمي شدند كه مصدومان بلافاصله براي مداوا به بيمارستان ميناب انتقال داده شدهاند. سخنگوي پليس راه استان هرمزگان با بيان اينكه اين خودرو بدون پلاك بوده و 15 نفر سرنشين داشته است، اضافه كرد: سرنشينان آن همگي اتباع بيگانه بودند كه به صورت غيرمجاز انتقال داده ميشدهاند. رحيمي با بيان اينكه تعدادي از اين سرنشينان در صندوق عقب قرار داشتهاند، ادامه داد: راننده خودرو پس از فرار از صحنه متواري شده است. يادآور ميشود در ماههاي اخير انتقال اتباع افاغنه به طور غيرمجاز از شرق كشور به استانهايي مانند هرمزگان و كرمان به بازاري پررونق براي برخي از افراد سودجو تبديل شده به نحوي كه اين افراد بعضا در قبال انتقال و جابهجايي يك تبعه غيرمجاز از مرز شرقي به بندرعباس كرايهاي بين 500 هزار تا يك ميليون تومان دريافت ميكنند.
حکایت رنج وغم هجرت وغربت پایانی ندارد.! یگبار دیگر هجرت،جاده، ماشین، وجان های که گرفته میشود ومیمیرد وخانواده های که چشم به راه لقمه ای نانی میمانند که دیگر هرگز نه نانی میبینند ونان آوری.!
هیچ نمیتوان گفت: جز یک جمله: این حادثه آخرین نخواهد بود.
متن خبر غم انگیز وتاسف بار را باهم میخوانیم.
6 نفر از 15 سرنشين پژو كشته شدند
در پي واژگوني يك خودروي پژو 405 كه حامل 15 تبعه بيگانه غير مجاز بود، شش نفر از سرنشينان آن كشته شدند
به گزارش اداره كل امور اتباع و مهاجرين خارجي به نقل از خبرگزاري فارس سخنگوي پليس راه هرمزگان اظهار داشت: در پي وقوع يك تصادف خونين كه روز جمعه رخ داد و شش نفر از 15 سرنشين سواري كشته شدند، پليس علت واژگوني اين خودروي سواري پژو 405 كه در محور ميناب بندرعباس روي داد را سرعت غيرمجاز خودروي سواري و عدم توانايي راننده در كنترل آن اعلام كرد. بهرام رحيمي همچنين افزود: در اين حادثه 9 سرنشين ديگر پژو ياد شده نيز زخمي شدند كه مصدومان بلافاصله براي مداوا به بيمارستان ميناب انتقال داده شدهاند. سخنگوي پليس راه استان هرمزگان با بيان اينكه اين خودرو بدون پلاك بوده و 15 نفر سرنشين داشته است، اضافه كرد: سرنشينان آن همگي اتباع بيگانه بودند كه به صورت غيرمجاز انتقال داده ميشدهاند. رحيمي با بيان اينكه تعدادي از اين سرنشينان در صندوق عقب قرار داشتهاند، ادامه داد: راننده خودرو پس از فرار از صحنه متواري شده است. يادآور ميشود در ماههاي اخير انتقال اتباع افاغنه به طور غيرمجاز از شرق كشور به استانهايي مانند هرمزگان و كرمان به بازاري پررونق براي برخي از افراد سودجو تبديل شده به نحوي كه اين افراد بعضا در قبال انتقال و جابهجايي يك تبعه غيرمجاز از مرز شرقي به بندرعباس كرايهاي بين 500 هزار تا يك ميليون تومان دريافت ميكنند.
شرح حالی هجرت وغربت(قسمت سوم) یک جمله ای مناسب برای عرض تسلیت!
شرح حالی هجرت وغربت(قسمت سوم) یک جمله ای مناسب برای عرض تسلیت!
تیکه کارتونی روی زمین پهن میکنم وروی آن دراز میکشم تا ساعتی استراحت کنم وخستگی از تنم بیرون رود. هنوز بین خواب وبیداری هستم که تلفن همراهم زنگ میزند. پشت خط برادرم است. گوشی را برمیدارم میگوید بیا که جنازه را آوردند.
به ساعتم نگاه میکنم ۱:۳۰ دقیقه ای بعد از ظهر است. قید خوابیدن را میزنم ودرب مغازه را میبندم وراهی بهشت امامزاده ابراهیم(ع) میشوم تا به مراسم تشیع جنازه برسم. با بی حالی تمام خودم را روی صندلی تاکسی رها میکنم وچشمانم را میبندم تاشاید چرتی بزنم. اما نمیشود.! یاد مردن ویاد جایی که باید بروم می افتم یاد خبری که هفته ای پیش شنیدم.
درست یک هفته ای قبل خبری ناگواری شنیدم. یکی از اقاریب دور که سالها مانند خودم در ایران مهاجر بود ودر تمام دوران زندگی خود یک کار گر به اصطلاح سر فلکه ای بود. از بنایی وچاه کنی بگیر تاگوجه وخیار چینی وغیره ... .!
در هفته ای قبل علی آقا مثل هر روز صبح زود عازم سر فلکه میشود وخیلی زود کاری برایش پیدا میشود.او همراه دونفر دیگر سوار ماشین پیکان قراضه ای میشوند ومیروند.
در محل کار که میرسند راننده آز انها خواهش میکنند که راست وحسینی کار کنند وچیزی از کار نزنند. او میگوید معلم باز نشسته است. حقوقی کمی میگیرد. با هزار مکافات از دولت یک وام ده میلیونی گرفته تا این خانه ای قدیمی راتبدیل به یک منزل نو کند تا زن بچه اش در رفاه بهتر زندگی کند. او به کار گرانش که هر سه نفر مهاجر افغانستانی هستند، میگوید: خرابش کنید.! تا خراب نشود آباد هم نمیشود.
کارگران مشغول خراب کردن خانه قدیمی میشوند. ساعتی از کار نگذشته است علی آقا از روی یکی از دیوارها سقوط میکند وروی زمین می افتد وبی هوش میشود. کمی بعد آژیر آمبولانس به گوش میرسد.
جمعیتی زیادی خودش را به بهشت امامزاده ابراهیم رسانده اند. وزمانیکه من رسیدم روحانی در حال خواندن تلقین بود.
در گوشه ای ایستادم. با خود فکر میکردم وبه دنبال جمله ای بودم برای عرض تسلیت برای پسر نوجوانش تا با گفتن این جملات درد های درون اوکمی تسکین یابد.!
میخواستم بگویم غمی آخر تان باشد. اما میدانستم از دست دادن پدر در سن نوجوانی آخر غم که چه عرض کنم تازه این شروع غم های او وخانواده ای ۶نفره اش خواهد وبود.
میخواستم بگویم خدا صبر تان دهد. میدانستم که با دیدن اشکهای فرزند ۸ساله اش دیگر صبر بی معنی خواهد بود.
میخواستم بگویم مشیت الهی است. میدانستم درک این جمله ودر چنین وضعیتی برای او دشوار خواهدبود.
به خود که امدم مراسم دفن کردن مییت تمام شده بود وهنگام خدا حافظی بود. رفتم جلو ونوجوان عزا دار را در آغوش گرفتم بدون اینکه بتوانم جمله ای بگویم آنجا را ترک کردم.
تکمیلیه:
طبق قانونی که دربهار سال ۱۳۸۷ در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. وسر انجام در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ وپس از دوسال توسط دولت به مرحله اجرا رسید.
در این قانون امده است: براساس آئين نامه هاي اجرايي، مراجع صادر کننده پروانه ساختماني مکلف شدند براي تامين سهم کارفرمايي حق بيمه کارگر ساختماني پس از دريافت رسيد پرداخت بيمه به حسابي که صندوق اعلام مي کند، نسبت به صدور پروانه ساختماني اقدام کنند.
بر اساس این آئین نامه های اجرایی کار فرمایان هنگام اخذ جواز ساختمان سازی از شهرداری باید ابتدا ساختما را بیمه وسپس اقدام به تخریب ویا ساخت ساز بنمایند.
اما متاسفانه در مورد حادثه بالا که منجر به فوت یکی از هموطنان مهاجر ما شده است این ساختمان اصلا" بیمه نشده است.! واکنون با فوت شدن این هموطن خانواده ای او بی سرپرست وبی کارگر وبدون نان آور وبلاتکلیف مانده است.
تیکه کارتونی روی زمین پهن میکنم وروی آن دراز میکشم تا ساعتی استراحت کنم وخستگی از تنم بیرون رود. هنوز بین خواب وبیداری هستم که تلفن همراهم زنگ میزند. پشت خط برادرم است. گوشی را برمیدارم میگوید بیا که جنازه را آوردند.
به ساعتم نگاه میکنم ۱:۳۰ دقیقه ای بعد از ظهر است. قید خوابیدن را میزنم ودرب مغازه را میبندم وراهی بهشت امامزاده ابراهیم(ع) میشوم تا به مراسم تشیع جنازه برسم. با بی حالی تمام خودم را روی صندلی تاکسی رها میکنم وچشمانم را میبندم تاشاید چرتی بزنم. اما نمیشود.! یاد مردن ویاد جایی که باید بروم می افتم یاد خبری که هفته ای پیش شنیدم.
درست یک هفته ای قبل خبری ناگواری شنیدم. یکی از اقاریب دور که سالها مانند خودم در ایران مهاجر بود ودر تمام دوران زندگی خود یک کار گر به اصطلاح سر فلکه ای بود. از بنایی وچاه کنی بگیر تاگوجه وخیار چینی وغیره ... .!
در هفته ای قبل علی آقا مثل هر روز صبح زود عازم سر فلکه میشود وخیلی زود کاری برایش پیدا میشود.او همراه دونفر دیگر سوار ماشین پیکان قراضه ای میشوند ومیروند.
در محل کار که میرسند راننده آز انها خواهش میکنند که راست وحسینی کار کنند وچیزی از کار نزنند. او میگوید معلم باز نشسته است. حقوقی کمی میگیرد. با هزار مکافات از دولت یک وام ده میلیونی گرفته تا این خانه ای قدیمی راتبدیل به یک منزل نو کند تا زن بچه اش در رفاه بهتر زندگی کند. او به کار گرانش که هر سه نفر مهاجر افغانستانی هستند، میگوید: خرابش کنید.! تا خراب نشود آباد هم نمیشود.
کارگران مشغول خراب کردن خانه قدیمی میشوند. ساعتی از کار نگذشته است علی آقا از روی یکی از دیوارها سقوط میکند وروی زمین می افتد وبی هوش میشود. کمی بعد آژیر آمبولانس به گوش میرسد.
جمعیتی زیادی خودش را به بهشت امامزاده ابراهیم رسانده اند. وزمانیکه من رسیدم روحانی در حال خواندن تلقین بود.
در گوشه ای ایستادم. با خود فکر میکردم وبه دنبال جمله ای بودم برای عرض تسلیت برای پسر نوجوانش تا با گفتن این جملات درد های درون اوکمی تسکین یابد.!
میخواستم بگویم غمی آخر تان باشد. اما میدانستم از دست دادن پدر در سن نوجوانی آخر غم که چه عرض کنم تازه این شروع غم های او وخانواده ای ۶نفره اش خواهد وبود.
میخواستم بگویم خدا صبر تان دهد. میدانستم که با دیدن اشکهای فرزند ۸ساله اش دیگر صبر بی معنی خواهد بود.
میخواستم بگویم مشیت الهی است. میدانستم درک این جمله ودر چنین وضعیتی برای او دشوار خواهدبود.
به خود که امدم مراسم دفن کردن مییت تمام شده بود وهنگام خدا حافظی بود. رفتم جلو ونوجوان عزا دار را در آغوش گرفتم بدون اینکه بتوانم جمله ای بگویم آنجا را ترک کردم.
تکمیلیه:
طبق قانونی که دربهار سال ۱۳۸۷ در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. وسر انجام در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ وپس از دوسال توسط دولت به مرحله اجرا رسید.
در این قانون امده است: براساس آئين نامه هاي اجرايي، مراجع صادر کننده پروانه ساختماني مکلف شدند براي تامين سهم کارفرمايي حق بيمه کارگر ساختماني پس از دريافت رسيد پرداخت بيمه به حسابي که صندوق اعلام مي کند، نسبت به صدور پروانه ساختماني اقدام کنند.
بر اساس این آئین نامه های اجرایی کار فرمایان هنگام اخذ جواز ساختمان سازی از شهرداری باید ابتدا ساختما را بیمه وسپس اقدام به تخریب ویا ساخت ساز بنمایند.
اما متاسفانه در مورد حادثه بالا که منجر به فوت یکی از هموطنان مهاجر ما شده است این ساختمان اصلا" بیمه نشده است.! واکنون با فوت شدن این هموطن خانواده ای او بی سرپرست وبی کارگر وبدون نان آور وبلاتکلیف مانده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)