درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

بوی خاک وطن!

اینجا تهران-خیابان پاکستان- سفارت کبرای دولت اسلامی افغانستان است.
برای انجام کاری مجبور بودم به این مکان مراجعه کنم!
این عکسها در ساعت8-الی 9 صبح چهارشنبه 19/3/1389 گرفته شده است.
عکسها خود با شما حرف میزند این جماعت میخواهد به وطن عزیز ما افغانستان بازگردند.










آیا شما هم می خواهید از یاران امام زمان(عج) باشد؟!


جمهوری سکوت، این روزها به یک سایت کوچک وکم بیننده تبدیل شده است.!


مطلب زیر در وبلاگ:گروه فرهنگی هنری مسافران سپیده منتشر شده است.
نشر چنین مطلبی درمورد سایت جمهوری سکوت واقعا" احساس میشد. در دنیای کنونی که اخبار ورویدادها به سرعت نور منتشر میشود، صبرکردن وانتظار کشیدن برای نشر یک مطلبی مخصوصا"( مناسبتی) واقعا" ازاردهنده است. امید که مدیران جمهوری سکوت این مطب را مطالعه نموده وفکری به حال وروز جمهوری سکوت بکنند.
بنده درجایی به طنز عرض کردم.
تا مدیران محترم جمهوری سکوت، یک مطلبی را نشر کند! گربه زائیده وچشمان بچه هایش هم باز شده است.
حیدری

جمهوري سكوت اين روز ها به يك سایت كوچك وكم بننده تبديل شده است .
عدم رسيدگي وبروز رساني اين خبر گزاري را به كم بننده ترين خبر گزاري تبديل كرده است .
عدم توجه جدي مديران اش به اين خبر گزاري باعث شده است كه خيلي از بیننده گان اين شبكه اطلاع رساني به خبر گزاري ديگر مراجه كنند.
كه نه تنها بیننده گان اين شبكه بلكه نويسنده گان مطرح خبر گزاري جمهوري سكوت به علت نشر نشدن به موقع مقاله هاي تحقيقي ،گزارشات وكار هاي ادبي شان كم كم دلسرد وزده شداند وكمتر به اين خبر گزاري رجوع ميكنند ( يكي از نمونه هاي بسيار واضيح اش نشر نكردن به موقع گزارشها ومقاله هاي كه در رابطه با معضل بهسود به بخش مديريت اين خبرگزاري فرستاده شده بود است) اين كم توجهي شامل بخش نظرات هم ميشود كه پس از مدت طولاني نشر ميشود و يا اصلاً نشر هم نميشود . اين ها باعث شده كه از بازديد كنندگان هم كاسته شود.
نويسنده گان چون علي اميري ، ليلي آرزو،ناديه فضل، مير افغان ........ ازنويسنده گان هستند كه جداً قطع رابطه كرده كه نه تنها مقاله نميفرستند، بلكه در بخش نظرات هم نظر نميگذارند.
اين در حالی است كه در روزهاي اول ، ماه هاي اول ويك سال اول كه جمهوري سكوت در صفحه اینترنت (دنياي مجازي ) ابراز وجود كرد، خيلي زود جايگاه خودش را در ميان مخاطبانش پيداكرد وبه يك مركز ادبي،فرهنگي،سياسي و...دربين دوستداران قلم در سراسر دنيا تبديل شد. كه مخاطب با حضور بزرگان چون حمزه واعظي ، محسن زردادي، كاظم وحيدي ، اسلم جوادي ، علي اميري و...افتخار ميكرد . ولي امروز متاسفانه بعضي ازين بزرگان يا اصلاً حضور ندارند ويا خيلي به ندرد ديده ميشوند. كه در آن روزها خيلي از خبر گزاري هاي مانند آوا ،افغان پپر، نماي نزديك كابل ،وب كاتب،خبر گزاري سمنگان و....چندين خبر گزاري معتبر را كه در رابطه با مسائل سياسي ،اجتماعي و... افغانستان فعاليت ميكرد را به حالت ركود در آورده بود كه حتي روز چند مقاله گزارش با موضوع هاي گوناگون با نقد ونظرات بالاي نشر ميشد كه خود تبين واقعيت بود،( مقاله هاي بالاي 100 نظربه بالا نقد ميشد )
اين روز ها مقاله هاي نشر ميشود كه با يك يا دو نظر حتي با ماندن يك هفته در صفحه اولش به بخش آرشيو ميرود .
جهموري سكوت اگر فكري به حالش نشود اين روزها براي ديد وبازديد چندتا دوست تبديل شده . كه با نفس هاي آخرش در بين بي توجهي هاي مديرانش دست وپا ميزند ، در واقع به اندازه يك وبلاگ هم بیننده ندارد.!!!
1-عدم مديريت كافي.
2- ساده گرفتن موضوع.
3- بي اعتناي مديران
4-كمبود گرداننده گان(مديران)
5-ضعف تكنيكي
6- نداشتن انگيزه
همه اي اين موارد دست در دست هم داده تا جمهوري سكوت از اوج بيفتد.!
واما نقطه اصلي متوجه مديران اين شبكه اطلاع رساني چون اسدبودا ،بلال نوروزي ورحمت ارزگاني مي شود.
تاثرگذاشتن فضاي پراز ابهام وسردرگمي كابل، برقلم و افكار اسد بودا باعث شده كه از انگيزه واِراده اش كاسته بشود و آن شور سابق را ازاو بگيرد.
بلال نوروزي مديرت اصلي جمهوري سكوت را در دست دارد. چانس اولش اين بوده است كه در كشور هاي اروپايي زندگي ميكند. ايشان با استفاده از امكانات بالاي اوروپا، ميتواند كار هاي فني كارآمدی انجام دهد. ولي ايشان بجاي( اِده وتفكر )براي پشرفت اين خبر گزاري، در اصلاح مقالات ونظرات به باب ميل خويش مي پردازد .
نمونه اش گزارش كه از كابل آقاي كاظم وحيدي فرستاده بود. آقاي بلال نوروزي آن تصاوير هاي كه جمعيت بشتر از مردم هزاره را كه در راه پيماي برعلیه كوچي ها به تصوير ميكشيد را نشر نكرده وبجايش چند تا عكسهاي كه در آن جمعيت كمتر ديده ميشد را نشر كرده بود.
آقاي بلال در جاي ديگر نظرات را نشر ميكند كه واقعً زننده است ( درشان يك خبر گزاري نيست )مانند نظر قربان در گزارش ديگر كاظم وحيدي به عنوان(آخرين تحولات سه روز گذشته غرب كابل)كه در اين نظرها از كلمات ركيك استفاده شده است كه براي يك خواننده خانم خيلي زننده ميباشد. در واقعً اينكار ها ي آقاي نوروزي آدم را به شك مي اندازد كه ايشان داراي چه ماهيت است.
مدير سوم آقاي رحمت ارزگاني ميباشد. ايشان در حال حاضر دانشجواست. كه نسبت به بلال نوروزي متعهيدتر به نظر ميرسد. ايشان هم به 2 دليل است كه نميتواند براي بروز رساني مقالا و... كار موفيد انجام دهد. اول اينكه ايشان دانشجو هست وفصل امتحانات اش ميباشد كه وقت كافي براي مطالعه هر مقاله و...ندارد . دوم به دليل كم سرعت بودن اینتر نت در ايران باعث شده كه كاري از دست ايشان هم بر نيايد.
مدريت وگردانندگي:
مديرت وگردانندگي يك خبر گزاري نياز به افراد حرفه اي در بخشهاي مختلف دارد.
اول نياز به يك مدير با انگيزه وبا تفكر.
دوم نياز به افراد فني در بخش فني.
سوم نياز به افراد متخصص در بخشهاي گوناگون. به عنوان مثال در بخش ادبيات نياز به يك فرد دارد كه در حوزه ادبيات سر رشته ومطالعات خوبي داشته باشد. تا جاي كه من اطلاع دارم نه اسد بودا ،نه بلال نوروزي ونه رحمت ارزگاني در حوزه ادبيات سر رشته داشته باشد.

شغل!

بدون شک داشتن یک شغل مناسب که هم آبرومندانه باشد وهم ازنظرمالی تامین کننده زندگی فعلی انسان ودوران باز نشستگی و رفاه فرزندانش باشد،آروزی همه ما ها است. اما در این دنیایی بی رحم! واقعا" انسان ها تا چه اندازه ازفرصت ها،استعداد، توانایی های خود استفاهده مفید را میبرند؟
آیا شما تاکنون به سئوالات زیر فکر کرده اید؟ اگر فکر کرده اید چه نتیجه گرفته اید؟
واگر هم فکر نکرده اید! لطفا" بعد ازفکرکردن نظر خود رابگوئید.
شغل شما چیست؟
آیا ازشغل تان راضی هستید؟
آیا شغل شما کفاف زندگی تانرامیدهد؟
آیا درشغل خودتان پیش رفت مناسب را داشته اید؟
آیا اگرفرصت دوباره دست دهد! واز نو شروع کنید، بازهم همین شغل را انتخاب میکنید؟
آیا شغل شما اعتماد به نفس تانرا افزایش داده است وبا برعکس...؟!!!
آیا از اینکه درباره شغل تان صحبت شود احساس سربلندی وافتخارمیکنید ویا برعکس...؟!!!
در ادامه مطلب نمونه کارم را بببینید.

ختم جرگه ملی صلح، وچراغهای سبز وقرمز!


قطعنامه جرگه به اصطلاح"ملی" صلح را خواندم.
ما که از همان اول به این آخرش امیدی نداشتیم
این جرگه برای بعضی ها آب و نان داشت، برای بعضی ها هم پست ومقام وبرای بعضی ها هم یک عمر افتخار"نخبه" بودن.
امادر این میان جمهوری اسلامی ایران که معمولا" نخود هرآشی هست، چرا در قطعنامه پایانی نامی از زحماتشان برده نشده است، جایی سئوال دارد.
این در حالی است که ابتدایی قطعنامه پایانی چنین نوشته اند! مردم افغانستان حمايت همه جانبه جامعه جهاني باالخصوص ايالات متحده امريكا را در بازسازي نهادهاي ملي و زير بناهاي كشور به ديده قدر نگريسته و خواهان ادامه همكاري هاي وسيع ، موثر وبنيادي شان ميباشد. ما از تلاشهاي دلسوزانه كشور هاي اسلامي بويژه خادم الحرمين الشريفين پادشاه عربستان سعودي و جمهوري تركيه براي پشتيباني از اقدامات و ابتكارات كه منجر به صلح دايمي دركشور جنگ زده ما ميشود ، قدرداني نموده خواهان تداوم ، تسريع و گسترش همكاري بيشتر آنها مي باشيم .
براستی کشور های ترکیه وعربستان چه خدمتی به ملت افغانستان کرده است که ایران وپاکستان نکرده اند؟!
آیا درحال حاضر ایران وپاکستان کشور های مضری برای ملت ودولت افغانستان هستند؟
آیا خدمت ایران مفید بوده ویا عربستان؟
آیا پاکستان برای افغانستان مفید است ویا ترکیه؟
فراموش نکنیم که چند ورز قبل در فلسطین ولبنان موتور سواران به جایی پرچم ایران پرچم ترکیه را درکنار پرچم های خود به اهتزاز درآوردند.
واز همه مهم تر اینکه: آیا تمام مخالفت غربیان، با برگزاری جرگه صلح، قبل از سفرکرزی به آمریکا فقط برای حذف نام ایران در همین قطعنامه پایانی بوده؟
آیا میتوان این قضیه را شکست دوم سیاسی ایران پس قضیه لبنان وفلسطین در منطقه دانست.
حال با درنظر داشت نفوذ کشورهای ایران وپاکستان، دربین ملت ودولت افغانستان، به نظر شما، نام نبردن کشورهای ایران و پاکستان در این قطعنامه، چه پیامی برای سران این دوکشور دارد؟ وچه عواقبی برای ملت مظوم افغانستان خواهد داشت؟
متن کامل این قطع نامه
اینجا ومتن تیکه پاره شده اش را در یکی ازخبرگزاریهای مثلا" افغانی بخوانید.

غنیمت های برجامانده از کوچی! برای هزاره ها!


آنطور که به نظر می آید کوچی ها رفتند! اما هنوز پیشکل شتران وگوسفندانشان خشک نشده! دعوای سختی بر سر غنیمت برجای مانده از کوچی بین سیاست مداران هزاره وطرفداران دوآتشه آنها شروع شده است
بعد ازاینکه رفتن کوچی ها تقریبا"مشخص شد! صفحات وبلاگ های هزارگی به سه دسته تقسیم شده اند.
۱- احزاب وگروه های اول:
۲- احزاب وگروه های دوم:
۳- بی طرف:
احزاب وگره های اولی(که یک سرشان به دولت اتصال دارند) بادم خود گردو مشکنند سر راه قهرمان خود ازفرودگاه تادفتر شان را فرش قرمز پهن کرده گاهی با سلام وصلوات وگاهی هم وبا تمبک ودایره وچهار بیتی ودوبیتی وسرود های هزارگی مست لایقعل به سمت خیمه جرگه ملی صلح در حرکتند. با لاس پیکر(بلنگو)های قوی روبه طرف به طرف احزاب دومی نموده میگویند:
این هیبت وتدبیر وشجاعت وابتکار وخلاقیت و
هجرت صغرای حضرت قهرمان مابود که کوچی تارو مار شد وازصفحه روزگار محو گردید! وگرنه شما وکیل های مردم هزاره با لنگی ونیکتای های ابرشمی در کنج حیات پار لمان بست (چهارقد کده)نشستید وکشک سابیدید(قوروت آو کدید) وبادنجان دور بشقاب چیدید وفایده های رفتن قهرمان مجاهد مارا فراموش کردید.! شما در کابل سرزمین گل وبلبل با پلو و چلو حیا هویی کشکی(قوروت خشک) راه انداختید وبی خبر از مجاهد نستوه! ما که ۱۰روز بدون آب گرم ونان نرم وتوشک اسفنجی در سنگر اول با کوچی جنگید وجنگید تا با پیروزی نهایی وشکست مفتضحانه آنها خم به ابرو نیاورد. ای جماعت به هوش باشید آگاه وداناه، که این قهرمان ما دیگه کم کم تاریخ مصرفش میگذرد، بیچاره محض رضایی خدا دارد جان میکند. ایشان نه کاندید هست، نه کاندید میشود پست و مقام درست حسابی هم که ندارد واصولا" به دنبال پست ومقام نیستند. آخه معاونت دومی که چهار سال دیگه بیشتر فرصت ندارد هم شد مقام؟! ودر همین موقع روی بلند گو را چرخاند به طرف شرق کابل فریادی از اعماق وجودش کشید وگفت: راستی کسی خبر ندارد که آیا محقق برای استقبال از استاد خلیلی به میدان هوایی نظامی کابل رفته بود یا خیر؟یا شاید محقق در آن لحظات که مردم در استقبال از قهرمانشان در سرکهای کابل انتظار می کشیدند پشت دروازه سیاف و مجددی انتظار می کشیده است که اذن دخول بدهند و بتواند بیشتر زیر آب بزند؟واقعاْ محقق و سایر وکلایی که دم از حقوق هزاره ها می زنند را چه شده است؟ترسیده اند؟ از چی؟ شاید در این فکرند که خلیلی هم کاندید ولسی جرگه است و تمام این کارها بازی تبلیغاتی بوده است؟ نه دوستان من.خلیلی مثل شما نیست.خلیلی کاندید ولسی جرگه نیست، انتخابات ریاست جموری هم که پارسال بود و تمام شد.می دانیم و می دانند که این دلیل این کارهایتان چیست. از جایی دیگری سوخته اید و خلیلی عجب همه تان را رسوا کرد.
۲- احزاب وگروه های دوم: این احزاب به اصطلاح در جناح مقابل دولت قرار دارند. وهرچی که دولت انجام دهد حال اگر مثبت باشد ویا منفی فرقی ندارد از نظر این گروه بد است وبی فایده.!
این گروه هم با موضع گیری مخالف گروه اول چنین گفت: درحسینیه مخصوص خودی ها نشسته بودیم ودر این فکر بودیم که چگونه برای شهدای هزاره که در بهسود ودایمیرداد به دست کوچیها شهید شدند،مخته کنیم( گریه محلی) که ناگهان صدای موزیکی به گوش رسید که خیلی هیجان انگیز بود که ناخود آگاه آدم را به حرکات موزون واردار میکرد! ریش سفیدان مجلس هرطور بود خودشان کنترل کردند واما جوانان مخصوصا" نوتک بچه ها شروع کردند به کله تکان دادند وادای دمبره زدن ... که با چشم غره رفتن کلانتر ها ختم بخیر شد.
ما که سخت غمگین وناراحت بودیم با شنیدن این موزیک ودیدن تصاویر رفیق عزیز خود به یکباره متوجه شدیم که : ای دل غافل از خواب برخیز که سیاست از دست رفت.! ای وای دوستان این سفر واین هجرت نه قهر وپشت کردن به کرزی بوده ونه برای حمایت از مردم هزاره، بلکه تبانی بیش نبوده وهمه این کار ها برای این بوده که زحمات شب بیداری وروز خوابی دیگر وکلای زحمت کش مردم هزاره مخصوصا" چار غْوک"" چهار دست وپا راه رفتن"" شیخ عزیز مارا خنثی کند.
در این گیرودار با دوستان جمع شدیم که چه کنیم تا قافیه را از این بیشتر نبازیم این بود که یکی از بچه ها به یک تلویزیون زنگ زد که برای من وقت حرف زدن بگیرد وکلی هم سر قیمتش چانه زدیم تا راضی شد مارا به استودیوی شان راه دهد ومن در انجا اعلام کردم که:
کوچیهابه ناهورهم حمله کردند سرکرده این کوره وقتیکه از استودیو بیرون آمد رو به طرف مردم نموده گفت:
شاید برای شما تعجب باشد که چرا حالا در تالار لویه جرگه، منتظر ورود موکب هما یونی اعلی حضرت کرزی خان، صف نکشیده و و حدت ملی را تمثیل نمی کنیم؟ راستش درین باره حرفهای زیادی دارم که در فرصتی خواهم گفت؛
بی طرف: این گروه که شامل اندیشمندان، روشن فکران،ژورنالستان،دانشجویان ونویسنده های وب سایت ها و وبلاگها که به هیچ گروهی وابسته نیستند ومستفیل عمل میکنند. وهمزمان با هجوم کوچیها با خبر رسانی،تحیلیها وتفسیر ها سعی کردند ادای دینی کرده باشند تا جامعه هزاره کمتر آسیب ببینند.
این گروه با عقب نشینی کوچیها یک نفس راحتی کشیدند وشاید هم قند توی دلشان آب میشد که چه خوب شد در این راه کمکی کردند وزحمتی کشیدند، شاید اجر آن درنزد ملت مظلوم هزاره باقی بماند.
اما با دیدن اوضاع ارهم رد هم وتقسیم غنیمت های عقب نشینی کوچیها وموضع گیری اجزاب وگروه های هزاره، طفلکی ها با دهان باز وچشمان از حدقه بیرون زده مبهوت وحیران به نقطه نامعلومی خیره مانده اند وبه این فکر میکنندکه:: با این جماعت چه کنند.
واما گروه چهارمی هم هست: که تمام این ناز ها کرشمه های سیاست مداران دلسوزهزاره به خاطر انهامیباشد. آنها مردم مظلوم وآسیب دیده ای دایمیراد وبهسود است. کسانیکه نه اهل سیاست هستند ونه دستی در سیاست بازی دارند. ونه خانه برای شان باقی مانده واحشامی وکشت وکاری ونه امیدی برای آینده وهنوز بعد از دوهفته از اتمام حمله کوچیها، کوه به کوه سنگ به سنگ دره به دره در هر سوراخی دنبال جنازه ای
عزیزان خود میگردند تا جسدشان رادفن کنند تا خوراک روباه وروباه صفتان نشوند. به آنها وعده سرخرمن هم داده اند! بزک جان نمیرجو که لغمان میاید. غافل ازاینکه انها چنان ضربه خورده اند که تا دوباره کمر راست کنند وبه زندگی عادی برگردند، باز بهار دیگر از راه رسیده واموال انهابه تاراج رفته است.

نکته:
فکر میکنم این مردم حق داشتند این کار رابکنند

مادر مرا ببخش!

امروز روز مادر است.
هرچی خواستم چیزی بنویسم نشد که نشد.!
شرمنده ام!
۲۱سال از مادرم دورم! فقط گاه گداری صدای اورا از پشت تلفن میشنوم که همچنان مرا قوت قلب است.
دلم برایش تنگ شده.
شاید علت اینکه نتوانستم برای مادرم بنویسم این باشد که ازخودم خجالت میکشم، عذاب وجدان دارم که چرا ۲۱ سال است که هیچ خدمتی به مادرم نتواستم بکنم.! وحال به مناسبت روز مادر عقده هایم را خالی میکنم.!
خلاصه، نه مغزم یاری داد نه لرزش دستانم آرام گرفت ونه تپش قلبم کم شد ونه مطلبی توانستم تحریر کنم.!
مادر به خدا شرمنده ام.

ناهور! بهسود دیگر وفاجعه دیگر!

به نقل از وبلاگ: فایق حصارنایی ازکابل:
طبق گزارش تیلیفونی امروز حوالی ساعت 10 بجه قبل ازظهر درگیری بین مردم محل وکوچی های مسلح آغاز گردیده است وکوچی های مسلح که باسلاح های پیشرفته مجهز است ودرمرتفع ترین نقاط کوه گلکوه مستقر میباشد جنگ را ادامه میدهند ودرطول روز پیشروی های هم داشته اند .
ولی مردم منطقه باحمایت پروردگار پاک هنوز ازخود دفاع کرده اند وکوچی های مسلح را نگذاشته اند که به اهداف شوم خویش برسند.
ولی جالب اینجاست که هیچ رسانه تا حال این خبر را گذارش نکرده است. مگر ناهور منطقه هزاره جات شمرده نمیشود؟
ویاانکه کدام رهبر از ناهور درارگان های دولتی مصروف وظیفه نست. تاگذارش بعد بدرود.

خـــــــــــــــــــــبر فــــــــــــــــــــــــــــــوری!

به نقل از وبلاگ:انجنیرفایق حصارنایی مقیم کابل
دیروز ساعت ۷ عصر تماس تیلیفونی که از ولسوالی ناهور منطقه باریکی که هم سرحد با مناطق گلکوه .اصغیر وقلیاقل ولسوالی قره باغ است داشتم وراجع به وضعیت منطقه میپرسیدم ناگهان با خبر عجیب روبروشدم .شنیدم که این بار لاشخوران بنام کوچی راه دیگری را درپیش گرفته است وبه عوض بهسود ناهوررا انتخاب نموده است.
مردم قریه به تعداد بیشتر یاکمتر ازده رمه گوسفندوگله های شتررا درکوه مسمی به گل کوه که یکطرف آن ولسوالی قرباغ وطرف دیگر آن دشت ناهور قراردارد دیده اند .وفورا تصمیم گرفته اند که قبل ازینکه خدای ناخواسته به سرنویشت دایمرداد مبتلی شوند علاج واقعه را قبل ازوقوع باید کرد .آمادگی دارند که بهر نحو که شود باید کوچی هارا نگذارند داخل منطقه شوند .
معلوم میشود این پلان ازقبل طاحی شده است ورنه چطور بعد ازبهسود ناهوررا انتخاب کردند؟
نتیجه تصمیم مردم الیوم دوشنبه تاریخ ۱۰/۳/۱۳۸۹ معلوم میشود ولی امیدوارم که قضیه کدام ماجرای دیگری را درقبال نداشته باشد.