مدت یک هفته از حمله وحشیانه کوچیها با حمایت طالبان ودولت افغانستان به منطقه دایمیرداد وکشته شدن حداقل ۵ نفر وآتش زدن وتخریب ده ها خانه وآواره شدن صد ها خانواده هزاره میگذرد. با اینکه در تمام خبرگزاری ها و وبلاگ های فارسی که مربوط به افغانستان میشود، این اخبار تاسف بار در صدر خبرها قرار دارد، اما با کمال تعجب دو طیف مشخص در ایران هیچ گونه واکنشی از خود نشان نداده اند.!!!
دانشجویان عزیز! وطلبه های گرامی!
احتمالات زیر میتواند با عث سکوت این دوقشر عزیز وفرهیخته شده باشد.
دانشجویان:
۱- اطلاع نداشتن از وقوع این فاجعه! که از محالات است.
۲- نداشتن انگیزه برای پیگیری این قضیه.!
۳- مشغولیات ومصروفیات برای ثپت نام در گروه ۳۰نفره واعزام به جرگه صلح.
۴- ترس از آینده! همان طور که میدانید این عزیزان بعد از اتمام تحصیلات باید به افغانستان برگردند وجذب دولت شوند. به همین خاطر نمیخواهند به هنگام ورود ودر ابتدای کارشان با پرونده سیاهی از گذشته خود روبرو شوند. چونکه مخالفت با کوچی، یعنی مخالفت با دولت.
طلبه های گرامی!
۱- مثل همیشه! سکوت از روی مصلحت.
۲- انتظار اینکه در جای دعوت شوند ودر منبری قرار گیرند وساعتی در این مورد حرف بزنند.
۳- در تدارک سفر تابستانه در سرزمین مادری یعنی هزارجات. همان جا که هر آن ممکن در تصرف کوچیها قرار گیرد.
به هر حال این سکوت آزار دهنده هر علتی که داشته باشد قابل بخشش نخواهد بود.
مختصری در باره ای هزارجات:
هزارجات سرزمینی خوش آب وهوای است در مناطق مرکزی افغانستان. از لحاظ آب وهوا یکی از بهترین مناطق جهان در فصل بهار وتابستان است. زمستانهای بسیار سردی دارد. ذاتا" هزارجات دارای آب کمی است. یعنی آب برای کشاورزی فراوان ندارد ولی تا دلتان بخواهد دارای چشمه های کوچک است. کلا" زمینی نمناکی دارد وبرای روئیدن انواع علف در فصل بهار مناسب است. در چنین مواقعی درهر قسمت از سرزمین هزارجات که وارد شوید چشم تان به بوته های سبز وانواع گیاهیان وتازه می افتد وتاچشم کار میکند دشت و دمن سبز است. به همین علت در سالهای سیاه ونیکبت بار پشتونها تصمیم گرفتند این بهشت طبیعی وخدادادی را برای هزاره تبدیل به جهنم کنند.!
تا کنون ۳۰ سال است که کوچیها نتوانسته به سرزمین هزاره جات نفوذ کنند. علت آنهم انقلاب وجنگ های داخلی در افغانستان میباشد. ودر این ۳۰سال با تمام مشکلات وتحریم های گوناگون تنها منبع در آمد هزارجات همین طبیعت بهشت گونه دشت ها ومراتع بوده وبس. از زمانیکه کوچیها نتواسنتد به هزاره جات بیایند مردم هزارجات یک نفس راحت کشیدند.آنها توانستند برای خود گوسفند،بز وگاو بخرند وداشته باشند. تا اگر به مدت ۹ ماه کار میکنند وزحمت میکشند، حداقل ۳ ماه زمستان رابا خیال اسوده استراحت کنند. بنا براین دوست دانشجوی من وطلبه عزیز! شما اگر امروز به اینجا یعنی درجه دانشجوی وطلبگی رسیدی وشدی چشم امید همه ما ها این را بدان که قسمت از خون،رگها، واندیشه ات رامدیون همان بهشت گمشد ه ای بنام هزارجات هستی.
مختصری در باره ای کوچی:
کوچی فقط یک نام نیست. کوچی فقط یک رهگذر نیست. کوچی یک اندیشه است. با پشتوانه قوی نژادی. کوچی سم است. بیماری است،طاعون است،وبا است، تیفوس است،ویروس است وکلمه امروزی اش همان ایدز است. که اگر چنانچه به بدن تان نفوذ کند آنقدر رگهای حیات تورا میخورد تا بمیری! آنهم نه در یک سال ودوسال بلکه مانند ویروس ایدز سالها طول میکشد تا بفهمی به چه بلای خانمان سوزی گرفتار شدی.
پدران وپدر بزرگان ما بعد از گذشت ۵۰ سال هنوز هم بدهکار مالی کوچی هست. اگر باور تان نمیشود بروید از بزرگان تان بپرسید.
دیروز در جای خواندم که کوچی ۴۰٪ در صد از زمین های هزاره جات را به نام خود کرده وسند دارند! اما این فقط یک نام است.انها در زمان حضور۹۰٪ از خاک هزارجات را تصرف میکردند واحدی هم حق اعتراض نداشت.! هزاره ها حق نداشت رمه داشته باشند چونکه کوه ها مال کوچی ورمه های وشتران آنها بود!اگر سبزه ای در کوه های هزاره می روئید هزاره حق دست زدن نداشت وباید منتظر میماند تا کوچی ها بیایند واستفاده کنند. تمام خرید مایحتاج هزاره ها در دست کوچی بود جنس هارا به قیمت گزاف به هزاره ها میفروخت وسال دیگر همراه با سود آن که چند ده برابر بود مطالبه میکرد. این طور بود که کوچی کوچی شد. وطلبکار! وهزاره های همیشه خدا بدهکار.!
خوب دوستان عزیز! چه حسی دارید؟! حتما" احساس بی عرضگی دارید! خوب حق دارید!
اما سئوال این است که: شما در آینده چه جوابی به فرزندان تان دارید؟ زمان زمان سرنوشت یک قومی است بنام هزاره وشما ها از نخبگان وفرحیخته گان آنقوم هستید. آیا احساس وظیفه نمیکنید؟ اکثر شما خوش غیرتان در وبلاگ های تان از اندیشه بابه مزاری دفاع میکنید! هر ساله به یاد آن عزیز ازدست رفته مراسم یاد بود برگزار میکنید. شما واقعا" طرف دار اندیشه های مزاری هستید؟ یا تمام ان برنامه ها یک ژیست بشتر نیست؟ چه جوابی دارید؟؟؟
من به شما عرض میکنم به هیچ وجه پدران خود را ملامت نکنید. زیرا در طول تاریخ ما چند نفر آدم با سواد وفهمیده داشتیم که در تاریخ پیوستند. مرحوم کاتب هزاره،عبدالخاق هزاره، شهید بلخی وبابه مزاری. اما حالا چه؟ دنیا پر است از نخبه ها وتحصیل کرده های هزاره با انسا نهای با سواد وفهمیده. با چنین افراد وچنین امکانات سکوت، کوتاهی و تنبلی در برابر جنایت های کوچیها امر است نابخشودنی در برابر آیندگان.