درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

حمله کوچیها به هزاره جات! وسکوت دانشجویان وطلبه های افغانی مقیم ایران!


مدت یک هفته از حمله وحشیانه کوچیها با حمایت طالبان ودولت افغانستان به منطقه دایمیرداد وکشته شدن حداقل ۵ نفر وآتش زدن وتخریب ده ها خانه وآواره شدن صد ها خانواده هزاره میگذرد. با اینکه در تمام خبرگزاری ها و وبلاگ های فارسی که مربوط به افغانستان میشود، این اخبار تاسف بار در صدر خبرها قرار دارد، اما با کمال تعجب دو طیف مشخص در ایران هیچ گونه واکنشی از خود نشان نداده اند.!!!
دانشجویان عزیز! وطلبه های گرامی!
احتمالات زیر میتواند با عث سکوت این دوقشر عزیز وفرهیخته شده باشد.
دانشجویان:
۱- اطلاع نداشتن از وقوع این فاجعه! که از محالات است.
۲- نداشتن انگیزه برای پیگیری این قضیه.!
۳- مشغولیات ومصروفیات برای ثپت نام در گروه ۳۰نفره واعزام به جرگه صلح.
۴- ترس از آینده! همان طور که میدانید این عزیزان بعد از اتمام تحصیلات باید به افغانستان برگردند وجذب دولت شوند. به همین خاطر نمیخواهند به هنگام ورود ودر ابتدای کارشان با پرونده سیاهی از گذشته خود روبرو شوند. چونکه مخالفت با کوچی، یعنی مخالفت با دولت.
طلبه های گرامی!
۱- مثل همیشه! سکوت از روی مصلحت.
۲- انتظار اینکه در جای دعوت شوند ودر منبری قرار گیرند وساعتی در این مورد حرف بزنند.
۳- در تدارک سفر تابستانه در سرزمین مادری یعنی هزارجات. همان جا که هر آن ممکن در تصرف کوچیها قرار گیرد.
به هر حال این سکوت آزار دهنده هر علتی که داشته باشد قابل بخشش نخواهد بود.
مختصری در باره ای هزارجات:
هزارجات سرزمینی خوش آب وهوای است در مناطق مرکزی افغانستان. از لحاظ آب وهوا یکی از بهترین مناطق جهان در فصل بهار وتابستان است. زمستانهای بسیار سردی دارد. ذاتا" هزارجات دارای آب کمی است. یعنی آب برای کشاورزی فراوان ندارد ولی تا دلتان بخواهد دارای چشمه های کوچک است. کلا" زمینی نمناکی دارد وبرای روئیدن انواع علف در فصل بهار مناسب است. در چنین مواقعی درهر قسمت از سرزمین هزارجات که وارد شوید چشم تان به بوته های سبز وانواع گیاهیان وتازه می افتد وتاچشم کار میکند دشت و دمن سبز است. به همین علت در سالهای سیاه ونیکبت بار پشتونها تصمیم گرفتند این بهشت طبیعی وخدادادی را برای هزاره تبدیل به جهنم کنند.!
تا کنون ۳۰ سال است که کوچیها نتوانسته به سرزمین هزاره جات نفوذ کنند. علت آنهم انقلاب وجنگ های داخلی در افغانستان میباشد. ودر این ۳۰سال با تمام مشکلات وتحریم های گوناگون تنها منبع در آمد هزارجات همین طبیعت بهشت گونه دشت ها ومراتع بوده وبس. از زمانیکه کوچیها نتواسنتد به هزاره جات بیایند مردم هزارجات یک نفس راحت کشیدند.آنها توانستند برای خود گوسفند،بز وگاو بخرند وداشته باشند. تا اگر به مدت ۹ ماه کار میکنند وزحمت میکشند، حداقل ۳ ماه زمستان رابا خیال اسوده استراحت کنند. بنا براین دوست دانشجوی من وطلبه عزیز! شما اگر امروز به اینجا یعنی درجه دانشجوی وطلبگی رسیدی وشدی چشم امید همه ما ها این را بدان که قسمت از خون،رگها، واندیشه ات رامدیون همان بهشت گمشد ه ای بنام هزارجات هستی.
مختصری در باره ای کوچی:
کوچی فقط یک نام نیست. کوچی فقط یک رهگذر نیست. کوچی یک اندیشه است. با پشتوانه قوی نژادی. کوچی سم است. بیماری است،طاعون است،وبا است، تیفوس است،ویروس است وکلمه امروزی اش همان ایدز است. که اگر چنانچه به بدن تان نفوذ کند آنقدر رگهای حیات تورا میخورد تا بمیری! آنهم نه در یک سال ودوسال بلکه مانند ویروس ایدز سالها طول میکشد تا بفهمی به چه بلای خانمان سوزی گرفتار شدی.
پدران وپدر بزرگان ما بعد از گذشت ۵۰ سال هنوز هم بدهکار مالی کوچی هست. اگر باور تان نمیشود بروید از بزرگان تان بپرسید.
دیروز در جای خواندم که کوچی ۴۰٪ در صد از زمین های هزاره جات را به نام خود کرده وسند دارند! اما این فقط یک نام است.انها در زمان حضور۹۰٪ از خاک هزارجات را تصرف میکردند واحدی هم حق اعتراض نداشت.! هزاره ها حق نداشت رمه داشته باشند چونکه کوه ها مال کوچی ورمه های وشتران آنها بود!اگر سبزه ای در کوه های هزاره می روئید هزاره حق دست زدن نداشت وباید منتظر میماند تا کوچی ها بیایند واستفاده کنند. تمام خرید مایحتاج هزاره ها در دست کوچی بود جنس هارا به قیمت گزاف به هزاره ها میفروخت وسال دیگر همراه با سود آن که چند ده برابر بود مطالبه میکرد. این طور بود که کوچی کوچی شد. وطلبکار! وهزاره های همیشه خدا بدهکار.!
خوب دوستان عزیز! چه حسی دارید؟! حتما" احساس بی عرضگی دارید! خوب حق دارید!
اما سئوال این است که: شما در آینده چه جوابی به فرزندان تان دارید؟ زمان زمان سرنوشت یک قومی است بنام هزاره وشما ها از نخبگان وفرحیخته گان آنقوم هستید. آیا احساس وظیفه نمیکنید؟ اکثر شما خوش غیرتان در وبلاگ های تان از اندیشه بابه مزاری دفاع میکنید! هر ساله به یاد آن عزیز ازدست رفته مراسم یاد بود برگزار میکنید. شما واقعا" طرف دار اندیشه های مزاری هستید؟ یا تمام ان برنامه ها یک ژیست بشتر نیست؟ چه جوابی دارید؟؟؟
من به شما عرض میکنم به هیچ وجه پدران خود را ملامت نکنید. زیرا در طول تاریخ ما چند نفر آدم با سواد وفهمیده داشتیم که در تاریخ پیوستند. مرحوم کاتب هزاره،عبدالخاق هزاره، شهید بلخی وبابه مزاری. اما حالا چه؟ دنیا پر است از نخبه ها وتحصیل کرده های هزاره با انسا نهای با سواد وفهمیده. با چنین افراد وچنین امکانات سکوت، کوتاهی و تنبلی در برابر جنایت های کوچیها امر است نابخشودنی در برابر آیندگان.

به نظر شما در حال حاظر! بهترین گزینه برای دفع حملات کوچیها چیست؟

همانطور که میدانید قضیه حملات هرساله کوچیها به سرزمین هزاره جات وکشتن وتاراج مال اموال آنها نه مشکل دیروز ونه امروز جامعه هزاره جات است بلکه این یک مسئله از پیش تعین شده است که طی سالها برنامه ریزی شده وانجام میشود. بر اساس همین سیاست جمعیت هزاره در افغانستان وتمام دنیا پراگنده شده است. ومتاسفانه خیلی از مناطق که در معرض خطر مستقیم حمله کوچیها قرار ندارند واکنش مناسب از خود نشان نداده اند. مانند خود این حقیر! اگرچه زادگاه من ناهور یکی از مناطقی است که بیشترین ضربه را از ناحیه کوچیها خورده وخواهند خورد.
بنا براین وظیفه من، تو وما که در سراسر دنیا پراکنده هستیم در حال حاضر به عنوان یک هزاره چیست؟ اگرچه برای دفع حملات کوچیها یک برنامه منظم ومداوم نیاز است اما فعلا" ودر حال حاضر برای دفع حملات کوچیها کدام گزینه ای زیر را موثر میدانید.
۱- نشر اخبارو مطالب در سایتها وبلاگها(که دارد انجام میشود)
۲- واگذاری حل این قضیه به سیاست مداران وریش سفیدان هزاره
۳- قیام مسالمت آمیز از قبیل:تظاهرات وریختن در خیابانها، در داخل افغانستان وسراسر دنیا در جلوی سفارت خانه های افغانستان، تحسن در دانشگاه ها وحوزه های علمیه در داخل وخارج.
۴- مقاومت مسلحانه در مناطق تحت اشغال کوچیها
۵- صبر وحوصله مانند یک قرن گذشته!
خواهشمند است پس از تفکر وبه دور از احساسات نظرات ورا ه حل های که به نظر شما در حال حاضر برای دفع حملات کوچیها موثر است را در قسمت نظرات درج کنید.

حضور عناصر دولتی دربهسود، مفید ویامضر؟!

محترم کریم خلیلی وتعداد از وزیران دولت ونمایندگان کوچی ودوتن نماینده مردم بهسود در محل حملات کوچی ها در ولسوالی دایمیرداد برای صلح بین متجاوزان کوچی ومردم بی دفاع وبومی هزاره عزام شدند.
نفس این حضور خیلی خوب ومفید است. اما ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد.
۱- هدف از این سفر صلح بین طرفین درگیری یعنی متجاوزان کوچی ومردم بی دفاع بومی هزاره اعلام شده است.! به نظر میرسد از کلمه مقدس صلح در اینجا سوی استفاده شده است زیرا اولا" که این مناطق متعلق به افراد بومی آنجا میباشد و متجاوزان کوچی که ادعا دارند سند مالکیت دارند! باید از آنها پرسیده شود: چی کسانی این سند هارا به آنها داده اند وتحت چه شرایطی پای این اسناد امضا شده است.؟!!! دوما" زمانیکه عده ای حال به هربهانه ای به سرزمینی تجاوز کنند وافراد بی گناه رابکشند وخانه ها را آتش بزنند واموال مردم را تاراج کنند! دیگر صلح بی معنی خواهد بود. بلکه در قدم اول عقب نشینی بدون قید شرط متجاوزان به طور کامل صورت بگیرد وخسارت مردم بی دفاع بومی پرداخت شود.
۲- تجربه نشان داده است که در طول تاریخ هرگونه صلح ومصالحه این چنینی جز ضرر وزیان هیچ فایده ای به حال هزاره ها نداشته ونخواهد داشت. زیرا امضا کنندگان طرف متجاوز عقیده به صلح ومصالحه ندارند وبارها مفاد چنین صلح نامه رازیر پا گذاتشته اند.
۳- امضا هرگونه تفاهم نامه ویا صلح نامه از طرف هر شخصی که باشد خیانت به مردم بومی هزاره خواهد بود. زیرا کوچی هیچ حقی در مناطقی هزاره جات نداشته وندارند وهر آنچه در طول یک قرن گذشته انجام شده عمل نامشروع غصب بوده.!
۴- جناب خلیلی صاحب ومحترم محقق شما در ایام انتخابات ریاست جمهوری زمانت نامه پنج ساله گرفته بودید. امید وارم با امتیاز ندادن به کوچی های متجاوز خدمت کوچکی به ملت خود کرده باشید.

... وبازهم کوچیها ومردم بی دفاع هزاره!


صفحات اینترنت وخبرگزاریها، باز هم بوی تعفن میدهد! هر ساله در چنین مواقعی سروکله غاصبانی بنام کوچی! در سر زمین هزاره ها خود نمایی میکند.!

برای شناخت کوچی فقط کافی است نام آنرا در گوگل تایپ کنید تا متوجه بشوید با انسان های جاهل وبی رحمی طرف هستید. انسانهای که میراث خور اجداد از خدا بی خبر شان شده اند. اجدادی که به ناحق قومی را نابود و سرزمینی مردمی بنام" هزاره" را غصب کردند! وآنرا ملک شخصی خود خواندند.!
در فصل بهار وهنگام کشت وزراعت کشاورزان هزاره، وزمانیکه چشم ها به آسمان خدا ورحمت او بنام باران دوخته میشود تا قطره قطره ببارد وبرزگی خداوند برای بندکانش ثابت شود. وهزاره ها هم با امکانات اندک با کاشت گندم در دشتها ومراتع از محبت خدای خود تشکر میکنند ودا دانه گندم را در زیرخاک میکارند ومنتظر میمانند تا رحمت خداوند افزون گردد.
درست زمانیکه آنها نتیجه زحمات شان را به چشمان خود میبینند وبعد از نماز شب سجده شکر در برابر نعمت های خدای خود به جا می آورند تا ثابت کنند بندگان زحمتکش ودرست کاری هستند. اما به ناگاه صبح که از خواب برمیخیزند تمام آن نعمتهای خوب خدارا با خاک یکسان مبینند! به فاصله یک شب فقط یک شب تمام زحمات چند ماهه آنها پایمال شتران، واحشام افراد انسان نما بنام کوچی میشود. مکان های که تا شب قبل سر سبز وپر از جوانه های گندم بود، فقط به فاصله یک شب وبه جای جوانه های گندم فقط خاک است و خاک!!! ونا امیدی مردمی بنام هزاره.
این تراژدی چند نسل است که در بین هزاره ها تکرار میشود. ومتاسفانه کسی هم نیست که فکری به این وضعیت تاسف بار بکند.

بدون شک اگر از یک فرد هزاره برگترین خاطره ای بد زندگی او را بپرسید، همین بی رحمی وتاراج زندگی آنها توسط کوچیها میباشد. وبزرکترین نگرانی آنها در تمام عمر باز هم همین کوچیها وبازگشت هرساله انها میباشد.!

عکسها از وبلاگ:http://zahirnazari.blogspot.com/

... ودلهای مضطرب چشمان نگران... وتکرار تراژدی... بلی باز هم کوچیها آمده اند.!

اندر عالم دیوانگی

۳ هزار افغانی در انتظار اعدام! نه ۳۰۰ نفر اعدام شدند! نه ۴۵ نفر اعدام شدند! نه۹ نفر اعدام شدند! نه ۶ نه ۳ نفر! اخر سر هم نفهمیدیم بلاخره چند نفر بودند؟ کیا بودند؟ درکجا بودند؟ چند ساله بودند؟ زن بودند؟ بچه بودند؟ پیر بودند؟ جوان بودند؟ والی آخر... .!
نوشته بالا در هفته گذشته شب وروز جلوی چشمانم بود وهنوز هم است. حالم را به هم میزند میخواهم بالا بیارم استفراغ کنم هرچی که در این چند روز خواندم ودیدم اما نمیشود.! مثل تخم مرغ سفت سر دلم مانده ومعده ام کار نمیکند! شربت معده خوردم، اما فایده ندارد! دوای دردم فریاد است! میخواهم فریاد بزنم، هوار بکشم، به هیچ کسی مربوط نیست! هرکی صدای فریاد! راشنید، فرض کنند دیوانه ای در دل شب به جستجوی عقل میگردد! وکوری از تاریکی شب مینالد! عاقلی که نمیداند دل خوش سیر چند است؟ وتشنه ای که از آب دریا سیر نمیشود! وغمگینی که دائم میخندد! وشاداب که همیشه اشک در چشم دارد! وبد بختی که معنی آواره را نمیداند! وخوش بختی که همیشه لبش را به دندان میگزد! این منم که معنی وطن را نمیدانم!
در این عالم خماری ونعشه گی، در غربت هپروت عقل ودانایی، در بین روشنی وتاریکی، با معده ای خالی از نان راستی، ومعلق در زمین وهوا، چه خوش باشد دل شیدایی من! از غم تنهایی ودوری، از عاقلان ،پختگان، ادیبان درویش سفت، صاحبان عقل وخرد، حکیمان خوش بخت، پادشا هان مست مست! من هستم ودیوانگی،در این عالم خماری ونعشه گی مینویسم گور پدر همگی! گورپدر من که مینویسم، تو که میخوانی، او که نمیخواند! عاقل مباش که غم دیگران خوری* دیوانه باش که همیشه بخندی! دیوانه ام! دنیا مال من است،عشق مال من است، در هپروت دیوانگی مینویسم از غربت وتنهایی، از هجرت تمام نشدنی، دربهار پائیزی، نمیدانم تو میخوانی؟ گور پدرت! یک روزمنم عاقل بودم! دوری وطن دیوانه ام کرد! آنوقت که عاقل بودم هی برایت مینویشتم تا توبخوانی وهمدردم شوی! نمیدانم تو میخواندی یانه؟! اما میگفتی میخوانی! دروغ گو! اگه راست گفتی پس چرا مثل من دیوانه نشدی؟! در عالم دیوانگی همچنان مینویسم از جدایی،دوری، بی عقلی! گور پدرت! نه برای تو بلکه دل دیونه ام ای یار جانی.

بایکوت خبری، سفر کرزی به آمریکا در رسانه های ایران!

امروز صبح گشتی در خبر گزاری ها وروزنامه های ایران زدم تا از کم کیف خبرسفر کرزی مطلع شوم. جای شما خالی! هرچی گشتم چیزی نیافتم! به جز روز نامه اطلاعات، آنهم در صفحات میانی، دیگر روزنامه حتی اشاره کوچکی هم به این سفر نداشتند! اینجارا بخوانید. کنجکاوی رهایم نکرد! سری به خبرگزاری های ایران زدم. در خبرگزاری های ایران فقط اشاره کوچکی شده بود به چند کلمه سخن کرزی در پوشش خبری سی ان ان اینجارا بخونید. که کرزی صاحب از روابط افغانستان وایران مثلا" دفاع کرده بود.
اما تا دلتان بخواهد در باره ای مضروب شدن سفیر پاکستان به دست یک تبعه افغانی در تهران، مطلب نوشته اند.!
خوب شاید بگوئید، چار دیواری واختیاری! دوست ندارند در باره رئیس جمهور شما چیزی بنویسند. حق با شما است. شاید به من هیچ ارتباطی نداشته باشد. اما دو نکته:
۱- روزنامه ها وخبر گزاری های مثلا" افغانی که از سیر تا پیاز ایران را پو شش خبری میدهند، کمی در این روزها به رسانه های ایران توجه کنند.! تا یاد بگیرند همسایه داری وروابط دوستانه یعنی چه.
۲- ایران عجب جزیره ای است! من اگر به اینتر نت دست رسی نداشتم، چه خاکی بر سرم می ریختم؟!
یک نگاهی هم اینجا بیندازید!
تلویزیون افغانستان یا ایران