درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

روشنفکران هزاره

نگارش در تاريخ شنبه بیست و نهم خرداد 1389 توسط شیر محمد حیدری (میر افغان)از وقتیکه کابل پرس فیلتر شده است ما هم ازروی اجبار با این سایت قطع رابطه کردیم واز مطالب منتشر شده در این سایت بی خبرم.!

در هفته گذشت با دوست بنام سخی آشنا شدم که آثارش در کابل پرس به نشر میرسد. ویکی ز کاریکاتورهایش را بنام رشنفکران هزاره را انتخاب نموده ودر وبلاگم نشرکردم.

لطفا" به دقت به این اثر نگاه کنید وبرداشت خودتان رابگوئید.





دوجنایت ودو واکنش!

شهر پیشوای ورامین در ۴۰کیلومتری تهران قرار دارد.


در این شهر عده ای زیادی از مهاجرین افغانی ساکن هستند که مشغول کار های کشاورزی ودامداری میباشند.

به فاصله ای کمتر از یک سال در این شهر دوقتل فجیع اتفاق افتاد! که مهاجرین افغانی به طور مستقیم در آن شریک بودند. در قتل اولی یک نوعروس جوان مهاجر افغانی ودر جنایت دوم یک پسر جوان ایرانی به قتل رسید.

جنایت اول: نوعروس مهاجر افغانی که فقط ۸ ماه از عروسی گذشته بود صبح زود برای شوهرش صبحانه حاضرمیکند وبعد ازصرف صبحانه او را تا دم درب منزل همراهی میکند ودستی تکان میدهد وخود به داخل منزل می آید ومشغول کار های منزل میشود.

شوهر این خانم طبق معمول هر روز ساعت ۱۲و۳۰دقیقه به منزل مراجعه میکند تا با همسرش غذای ظهر را نوش جان کند. اما آن روز مثل روزهای دیگر نیست! هرچی خانمش را صدا میکند جوابی نمیشنود! وارد منزل که میشود صدای شر شر شیر آب را میشنود کمی نزدیک تر می آید رنگ قرمز خون در ودیوار آشپزخانه را رنگین کرده ودانه های نیمه خیس برنج در تمام خانه پخش شده وآنطرف تر جنازه ای غرقه به خون نوعروس روی زمین افتاده ودست که به سمت درب بیرونی نشانه رفته وچشمانی که به ناکجا آباد خیره مانده وقلبی که دیگر نمیتپد ونفسی که بالا نمی آید.

در این جنایت فجیع که تا کنون قاتلش پیدا نشده! شوهر این خانم به دلیل اینکه به کسی مضنون نبود واز کسی شکایت نکرد، خود در مضان اتهام قرار گرفت وماه ها در بازداشت بود وسر انجام با گذاشتن سند از طرف شخص خیری فعلا" آزاد میباشد.این درحالی است که طبق شواهد همکاران شوهر این خانم، این فرد درتمام قبل از ظهر آنروز در محل کارش بوده وبرای چند لحظه هم محل کارش ترک نکرده وهیچ کونه نشاه ای ازناراحتی وناخوشی در آنروز مشاهده نشده.

نوعروس جوان به قتل رسید!بدون آنکه دلی تکان بخورد،قلبی به تپش بیفتد،آهی ازکسی بلند شود. نه صدای ناله ای به گوش کسی رسید ونه غشی ونه ضعفی به کسی دست داد. دراین جنایت نه شهرداری آمد ونه فرمانداری حضور داشت نه امام جمعه تشریف آورد نه شهری سیاه پوش شد ونه کسی تسلیتی گفت.! حتی اکثر مردم از چنین جنایت فجیعی با خبر نشدند! وهنوز بعد ازماه ها این پرونده بلا تکلیف دردادگاه خاک میخورد. و وکیل این پرونده با دریافت مبلغ هنگفتی پول متاسفانه کاری مثبت انجام نمیدهد.

جنایت دوم: در این جنایت دو جوان جاهل بر سر یک موضوع احمقانه درخیابان با همدیگر درگیر میشوند وسر انجام با قتل جوان ایرانی خاتمه پیدا میکند.

بعد از جنایت دوم شهر پیشوا درغم فرورفت. به محض شنیدن قتل جوانی آنهم به دست یک مهاجر افغانی غو غای درشهر به پا شد. تلفن ها ی مسئولان شهر به صدا در آمد ومردم این شهر سیاه پوش شدند وچه دلهای که لرزید وچه قلب های که شکست چه زنان ومردانی که دچار غش وضعف شدند وکارش به بیمارستان کشید. چاپ چند متری بنر وپارچه در در ودیوار شهر نصپ گردید. مردان سیاه پوش سوار برموتور سیکلت در شهر میچرخیدند وبه محض دیدن یک مهاجر افغانی او رابه باد کتک می گرفت!

در جنایت دوم اگر طرف ایرانی به قتل نمیرسید قضیه طوری دیگر بود واین جوان مهاجر بود که مانند صد ها هموطن مهاجر خود تا سرحد مرگ کتک خورده وتنبیه میشد وکسی هم نبود بپرسد درد چیست.

در جنایت دوم هم مهاجرین وهم ایرانیها سوختند. ایرانی از غم ودرد ازدست دادن جوان عزیزش سوختند ناله کردند وفریاد زدند.

و مهاجرین از ضربات وارده چوب وچماق های که ناخبر در سطح شهر توسط موتور سواران سیاه پوش خورده بودند ونمیدانستند به کدامین گناه! خود وخانواده شان می سوختند وناله میکردند فریاد میکشیدند.

در پایان با یک سئوال به نوشته ام خاتمه میدهم.

آیا از نظر انسانی،اخلاقی،شرعی وعرفی، قتل یک نوعروس بی دفاع آنهم در داخل منزلش وحین درست کردن غذا برای نهار شوهرش درد ناک است ویا قتل یک جوان جاهل در خیابان آنهم برسر هوای نفس شیطانی؟

هفته ای غمناک وپر التهاب!

هفته ای غمناک وپر التهاب!
متاسفانه هفته گذشته را را ساکنین شهر پیشوای ورامین، چه برادران وخواهران ایرانی وچه مهاجرین افغانی، هفته ای غمناک و وحشت انگیزی راسپری نمودند.! ودر اکثر مواقع دوشا دوش هم گریستند وناله کردند.

قضیه از این قرار است که در اوایل این هفته بر اثردرگیری دوجوان یکی ایرانی دیگری ومهاجر افغانی بر سر یک موضوع خیلی احمقانه دعوایی صورت میگیرد! ومتاسفانه جوان ایرانی به قتل میر سد. قاتل کمتر از۲۴ ساعت دستگیر شده روانه ای بازداشتگاه میگردد.

داستان این درگیری متاسفانه خیلی احمقانه، درد آور وقابل تامل، هم برای ایرانی ها وهم برای مهاجرین افغانی میباشد. خبر این حادثه توسط مقامات محلی رسانه ای نشده است. به همین علت از ذکر جزئیات بیشتر معذورم.! تا فرصت دیگر.

اما با اینکه مقتول دفن وقاتل دستکیر شده است، امامتاسفانه پیامد های این حادثه در شهر کوچکی مثل پیشوا باعث درد سر های هم برای مهاجرین وهم برای مقامات انتظامی شده است. پس از وقوع این حادثه غم انگیز افرادی فرصت طلب شبانه در کوچه وخیابان با پوشاندن صورت و سوار برموتور سیکلت به مهاجرین بی گناه حمله نموده وبه آنها آسیب های جدی وارد کرده اند.

قابل ذکر است که نیروی محترم انتظامی شهر پیشوا با آسیب دیده گان مهاجر همدردی نموده به طور جدی پی گیر این حادثه میباشند.