درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

یادی از ""رستم""

یادی از ""رستم""

حدودا" چهار سال قبل از روی اجبار وبرای انجام کاری وارد فضای مجازی شدم وبا خریدن یک مودم دیال آپ وچند عدد کارت اینترنت، پا به دنیای گذاشتم که پایانی ندارد.

مدت با اینترنت فقط کار روزمره انجام میدادم(ثبت نام اینترنتی مهاجرین افغانستانی مقیم ایران) بعد از مرحله ثبت فرصت پیش آمد تا سری به وبلاگ وبسایت های افغانستانی بزنم واز اخبار، تحلیل ،گزارش ونوشته های که در فضای مجازی نشر میشود مطلع شوم وبه قدر توان استفاده ببرم.

در بین وبلاگ ها، درآن زمان تنها وبلاگی که دنبال میکردم، وبلاگی بود در بلاگفا بنام(کجکی) وبا نام فارسی(از دیار غربت) با مدیریت فردی بنام (رستم افغانستانی)در این وبلاگ مطالبی فرهنگی وسیاسی متنوعی نشر میشد، از مشرق ومغرب واز مسلمان وکافر واز افغانستان وایران و... وغیره.

موضوع اصلی وبلاگ انتقادی بود ونویسنده اش هم یک هزاره ای متعصب،روشن فکر ودر عین حال بسیار منطقی وپر حوصله مطلب می نوشت وتقریبا" هفته ای یکبار هم بروز میشد.
قبل از اینکه خودم در فضای مجازی بنویسم، تنها جای که کامنت می گذاشتم قسمت نظرات این وبلاگ بود. همیشه سعی میکردم اولین نفر باشم که نظر میدهم. در همان جا بود که توجه سرور بزرگوار جناب استاد ظریفی، دوست هراتی مقیم کشور فنلاند را جلب کردم که ایشان لطف نمودند و همین وبلاگ را برایم ایجاد کردند. جا دارد در همین جا بابت زحمات ایشان تشکر وقدردانی کنم.

مدت ها گذشت ومن سعی میکردم با رستم افغانستانی بیشتر آشنا بشوم. آن موقع آشنای چندانی با صفحات وبلاگ نداشتم، یک روز بر حسب اتفاق قسمت پرو فایل مدیر وبلاگ را نگاه کردم با کمال تعجب دیدم ایشان از محل خودم(خوات) واز قوم خودم(میریالی) میباشد. بعد از خواندن پروفایل رستم، بی اختیار چشمانم پر از اشک شد، نمیدانستم اشک شوق است ویا غم غربت.

بعد ها فهمیدم کار های فرهنگی میکند وساکن کرج است. بعد از مدت متاسفانه گرفتار فیلترینگ ایران ومدیر بلاگفا شد واز بلاگفا به بلاگر کوچ کرد ودر انجا هم مدت چیزی تازه ننوشت وحالا هم کلا" از دیارغربت ر ا خودش مسدود کرده است.

ایشان قلم شیوای داشت وبدون هیچ واهمه ای وبدون هیچ ترسی می نوشت. برایش فرقی نداشت مطلبش به کی بر میخورد وچه کسی ممکنه دلخور بشود، در اینجا باید اعتراف کنم تا حدود خواندن مطالب وبلاگ او بود که من هم جرئت کردم از برخی مسایل وبرخی آدما انتقاد کنم ولی در قسمت ایران هیچ وقت جرئت نکردم حتی فکر نوشتن مانند اورا بکنم. البته از نظر تحریر وتحصیلات به گرد او هم نمیرسم.
خلاصه اینکه مدت است از او هیچ خبری ندارم ونمیدانم کجا است وچه کار میکند. به هرحال وظیفه قومی وارادت شخصی که نسبت ایشان دارم، این مطلب را نشر کردم تا بگویم، رستم به یادت هستم هر جا هستی سلامت وتندرست باشی. انشا الله.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر