یک پاسخ دلنشین!
چند روز قبل در یکی از نوشته های سخیدادهاتف کامنت کوتاهی گذاشتم. کامنت من کوتاه بود اما پاسخ بسیار مفیدی داشت. با هم میخوانیم.
سخیداد هاتف حیدری عزیز ,گمان نمی کنم من آدم مغلق نویسی باشم. اما در باره ی کامنت ها عرض کنم که کامنت گذاشتن و نگذاشتن خواننده گان افغانی تابع بعضی متغیر های دیگر است و نه ساده نویسی و پیچیده نویسی. من زیاد در بند " کامنت زیاد دریافت کردن " نیستم و گر نه می دانم که چه چیزهایی کامنت آور! اند. سخن گفتن ( ان هم به نحوی تحریک آمیز) در باره ی مسایل قومی , اشخاص و تابوهای جنسی فوق العاده کامنت خیز است. اما کامنت های خواننده گان در مجموع نباید راهنمای نوشتن آدم باشد. یکی می نویسد عالی بود , دیگری می نویسد مزخرف بود. شما از این گفته ها چه می گیرید؟ بعضی وقت ها من مطلبی می نویسم و حتا یک نفر هم در باره اش نظر نمی دهد. معنای این حالت قطعا این است که بسیاری به این گونه نوشته ها علاقه ندارند. اما این بی علاقه گی بر کار من تاثیر نمی گذارد. من به نوشتن در مورد بعضی چیزها اشتیاق دارم و از روی این اشتیاق کار می کنم. ده نفر هم که این اشتیاق مرا بگیرند و به رسمیت بشناسند کافی است. برای من نوشتن چراغ اشتیاق خود را بر افروخته نگه داشتن است و نه لزوما به کسی در جایی فایده یی رساندن. نوشتن عشق من است. فکر کردن در باره ی بعضی چیزها شوق من است. اندیشیدن در آن حوزه ها را دوست دارم. حالا من چیزی می نویسم و مشتاق ترین خواننده ی آن هم نخست خودم هستم. از همین رو من ( و گفتن این شاید تعداد خواننده گان و نظر گذاران را کم کند!) واقعا به کامنت ها زیاد توجه نمی کنم. در بیست و چهار ساعت در حدود صد نفر نوشته های مرا می بینند ( یا می بینند و می خوانند). همین برای من اهمیت دارد. این که این خواننده گان نظر هم می دهند یا نمی دهند اهمیت درجه دوم دارد. بعضی نظرهای خوبی می دهند ( گاه به مخالفت). من از این نظر ها می آموزم. اکثرا می خوانند و می گذرند. بعضی وبلاگ نویسان خواهش می کنند که در پای مطلب شان نظر بدهیم. به نظر من این کار بی فایده است. همان روند طبیعی و بی تکلف اش بهتر است. شما اگر خود نوشتن و اندیشیدن را دوست نداشته باشید بعید است که نوشته های تان در دل دیگران بنشیند. من تا نوشته یی را بخوانم فورا متوجه می شوم که نویسنده اشتیاق نوشتن داشته یا نداشته. همین اشتیاق کار خود را می کند. من خوش دارم خواننده گان نوشته های مرا دوست داشته باشند و با اشتیاق بخوانندشان. نظر ندادند که ندادند. خانه ی دنیا و آخرت شان آباد. موافق دیدگاه های من هم نباشند خیر است. با حرارت مخالفت کنند هم خیر است. مساله این است که تو به عنوان نویسنده حس کنی که دیگران با اشتیاق با عشق تو یعنی نوشتن درگیر هستند. این یعنی این که کسانی هستند که با گرمی کلمات ات گرم می شوند و با سردی شان احساس سردی می کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر