درباره من

عکس من
تهران, Iran
با سلام؛ این وبلاگ برای آرشیو نوشته هایم است. به عبارت یک بک آب به حساب می اید.بنا براین خیلی دیر به اینجا سر میزنم در صورت که با نویسنده کار ضروری دارید، لطفا" به این http://hydari44.blogfa.com/ وبلاگ بیاید و یابا این ایمیل تماس بگیرد hydarie@yahoo.comبا تشکر

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

وبلاگ نویسی+مهاجرین افغانستانی= با ریسمان سیاه وسفید!

یک دوست وبلاگنویس متفکر، اندیشمند، فیلسوف، متدین وکربلایی مقیم مشهد  حسن آقا توسلی در وبلاگ خود مطلبی را نشر کرده است.

این مطلب یک مقدمه دارد ویک اصل که هم مقدمه آن مهم است وهم اصل مطلب. اصل مطلب وفرق بین طلبه وروحانی را خود ایشان مفصلا" توضیح داد اند واین حقیر فقط به مقدمه میپردازم.

 در مقدمه مطلب چنین آمده:  همیشه دنبال یک سوزه برای نوشتن ،می گردم.این سوزه می تواند هر جایی باشد.داخل خانه خودمان،درمحفل دوستان،دریک مسابقه فوتبال زمین خاکی ،صف نانوایی،داخل اتوبوس و...خلاصه مثل آدمهای جاسوس که می خواهند به هرجایی سرک بکشند واطلاعاتی بدست بیاورند ،من هم چنین حالتی رابرای یک وبلاگ نویس تصور می کنم ،منتها فرق من وجاسوس این است که او به قصد خیانت ،فضولی می کند ومن به نیت خیر(ان شاءالله).

شما خوانند گان گرامی کل مطلب را دروبلاگ این عزیز که در بالا لینک داده شده است میتوانید بخوانید ونظر بدهید.

ولی با اجازه حسن آقا،  جوان دوست داشتنی وپر انرژی کمی مختصر افاضاتی را خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم.


در واژگان فارسی ذیل عنوان جاسوس آمده:   ( اسم) آنکه اخبار و اطلاعات کسی یا موسسه ای و یا کشوری رامخفیانه گرد آورد و بشخص یا موسسه و یا کشوری دیگر اطلاع دهد.

اوصولا" واژه جاسوسی همراه با اخطار هست وما در دنیایی واقعی چند نوع جاسوس داریم.یک جانبه، دوجانبه، سه جانبه وچند جانبه. این بستگی به استعداد یک جاسوس دارد که تا چه اندازه بتواند از تخصص خودش استفاده مفید ببرد.

کار یک جاسوس دوحالت بیشتر ندارد.  اگر حالت بین المللی را در نظر بگیریم یک جاسوس به نفع یک کشور و علیه کشوری دیگری فعالیت میکند که نتیجه هم خیر است وهم شر.!

بنا براین اگر مطلب موردنظر در داخل افغانستان نشر میشد که مشکلی نبود ومیشد  آنرا حد اقل برای کشور خودمان خیر به حساب آورد ولی من وحسن آقا توسلی سالها است مهاجر هستیم ودر یک کشور غیر از کشور خودمان ساکن هستیم ومعمولا" نوشته های ما هم انتقادی هست، نسبت به رفتار بعضی از کارمندان اداره مهاجرت. در اینجا سئوالی که ایجاد میشود این است که: آیا ما جاسوس، چند جانبه هستیم؟ واگر دنبال خیر هستیم، به کدام کشور میرسد واگر خدای نکرده دنبال شر هستیم ضرر مان به کدام کشور میرسد؟!

گپ خودمانی:

حسن آقا برادر من!    ما مهاجرین نه سر پیاز هستیم ونه ته پیاز ودر حقیقت بین دوتا سنگ آسیاب قرار داریم.

منی حقیر را خیلی ها از داخل جاسوس ایران میخوانند وواژه خاین را به من نسبت میدهد ودر ایران هم که از جمله کسانی هستم جز عقده گشایی کاری از من بر نمی آید همان طور که خود جناب عالی در کامنتی چنین نوشتی:

جناب حیدری سلام ،قشنگ بود.لااقل کمی خندیدیم گرچه باورمان هم شد.از بس عقده ای شده ام هر چی که بر علیه اینها بگید باورمی کنم.

حال با چنین وضعیتی به نظر شما جاسوس دانستن وبلاگ نویسان مهاجر آنهم از زبان خودمان چه عاقبتی را برایمان به دنبال خواهد داشت؟ قیافه ماه که تابلو است واز دو کیلو متری میشناسند.  اگر این مطلب شمارا ایرانی ها بخوانند وجدی بگیرند، ودراین اوضاع واحوال ایران که هر از گاهی یک خبری در باره دستگیری باند جاسوسان خارجی در مطبوعات نشر میشود ودید بسیار منفی نسبت به جاسوس وجاسوس بازی موجود است،  آیا از این به بعد وبلاگ نویسان مهاجر  مانند ریسمان سیاه سفید نخواهد شد؟!

پ.ن:

جناب توسلی در وبلاگش دو تذکر مهم داده اند.

1- مطالب منتشر شده در وبلاگش را جدی نگیریم!!!

2- انتقاد شدید نکنیم! چونکه ایشان زود رنج هستند.!

ولی منی حقیر ناپرهیزی کردم امید وارم ایشان مرا با بزرگواری خود ببخشند. انشا الله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر