اندر احوالات عشق ونفرت بین سید و هزاره!(قسمت اول)
منبع:جمهوری سکوت
اشاره:
تجربه نشان داده است که عشق و نفرت اکتسابی است یعنی اینکه اگر انسانی عاشق انسانی دیگر میشود ویا برعکس از اوکینه ونفرت بردل دارد بدون شک براثربرخوردی بوده که بین دو انسان صورت گرفته که حاصل این برخورد عشق ودوستی ویا نفرت ودشمنی بوده. البته موضوعی دیگری هم هست که در برخی مواقع بعضی انسانها بر اثر تبلیغات وتلقینات افرادی علیه افراد دیگربدون اراده درونی خود وبر اساس تعاریف اطرافیان، عاشق کسی میشود ویا ازاو تنفر پیدا میکند که معمولا" چنین انسانهای به رشد عقلی وقکری نرسیده اند مانند کودکان که دریک مقطع زمانی معین عروسک خیمه شب بازی بزرگان میشود. معمولا" چنین افرادی طوری تربیت میشوند که واژه (اصلاح) برای انها بی معنی میشود برخی از این افراد ممکنه براثر تلاش های فردی واستعداد خدا دادی که دارند به مدارج علمی بالای هم دست یابد اما متاسفانه این افراد چنان بدتربیت شده وبه اصطلاح عقده ی بارآمده که اصلا" به خود اجازه نمیدهد که کینه ونفرت را ازوجود خود برهاند ودور کند. نکته جالب وحائز اهمیت اینکه معمولا" جنین افرادی بعد از درک واقعیت واینکه تمام این سالها آلت دست دیگران بوده دچاربیماری افسردگی وگوشه گیری ودر نهایت به بیماری آلزایمیر گرفتار میشود.
قصه عشق ونفرت بین سید وهزاره
قدیم ترها ودر زمانیکه نه خبری از اینترنت بود ونه این همه نوتک بچه های روشن فکر هزاره پا به عرصه گیتی گذاشته بود درتمام مناطق هزاره جات بوسیدن دست سید عبادت ونبوسیدنش گناه نابخشودنی به حساب می آمد ودختر دادن سید به هزاره مثال سگ وگوسفند بود وگرفتن دختر هزاره برای سید بدون اشکال. بدون در نظر داشت مقصر چنین رفتاری باید عرض کنم که این واقعیتی است که هیچ سید وهزاره ی نمیتواند منکر آن بشود.
در چند سال گذشته ودر فضای مجازی در این مورد بحث وجدل فروان صورت گرفته است وهرکس بسته به میزان عشق ونفرتی که در دل داشته اند در این مورد(عقده های درونی اش را خالی نموده) مقاله تحریر ودر وبسایت هانشر کرده اند وچیزی که خیلی جلب توجه میکند این است که این مطالب خواننده ی فراوان داشته ودارای نقد ونظر بسیار میباشد که متاسفانه در بسیاری موارد این بحث ها از مسیر عدل وانصاف خارج وتبدیل به توهین به کرامتی انسانی شده است.
در بین هزاره ها دو نسل متفاوت وجوددارد. نسل قدیم ونسل جدید.
در جنجال بین سید وهزاره در بین نسل قدیمترکسیکه از همه بیشتر وبا تابلوی اصلی وارد صحنه شده است شخصی بنام استاد علیزاده مالستانی میباشد که الحق انسان با عرضه ای است. نگارنده اکثر مطالب ایشان را مطالعه کردم وبا اینکه صد در صد با ایشان موافق نیستم اما مطالب ایشان را می پسندم وحق را به او میدهم زیرا ایشان در سن وسالی قرار دارد که مسایل وماجراهای عشق ونفرت بین هزاره وسید رادیده وتجربه کرده است ونوشته های او حاصل سالهای گذشته ی عمر او میباشد. البته نباید فراموش کرد که دراین وادی کسانی هم بوده وهست که فقط پاچه خوری میکنند وبا نام مستعار آتش بیار معرکه شده اند که که متاسفانه اهداف شیطانی در سر دارند وبا تحریک نسل جدید ودر پشت پرده مشغول فعالیت میباشند وگاه گداری اگر جرئت بکنند وبا دست پای لرزان مطلبی در این مورد تحریر کنند با نام مستعار وبا الفاظ رکیک ودور از شان انسانی میباشد.
واما نسل جدید که روی سخنم با آنها میباشد.
از نسل قدیمتروبا رهبری علیزاده که بگذریم مدت چند سال در بین نوتک بچه های (عقده ای) روشن فکر هزاره نویسنده فرهیخته وصاحب قلم وبا سواد وتحصیل کرده ی که بتواند رهبری این پرخاشگری ونفاق اندازی بین سید وهزاره را به عهده بگیرد یافت نمیشد وهر کسی به نوبه خود وبا نام مستعاردر وبلاگ ویا وبسایتی پرخاشگری میکرد وعده ی هم با نظرات بدتر، از او حمایت میکرد وجالب اینجاست که هیچ کدام جرئت نمیکرد با نام اصلی بنویسد تا مبادا روزی با یک سیدی سر یک سفره ای بنشینند ونان نمک بخورند ونگاه سنگین وملامت باراهل مجلس را تحمل کند اما این فقط ظاهر قضیه بود ودر باطن طبق سنت همیشگی ما انسانها، باید جای گزین مناسب برای علیزاده بزرگ پیدا میشد.
تغییر رهبر نفاق
بزرگان وآتش بیاران معرکه ومستعار نویسان دست پا لرزان درجلسات خصوصی در منازل ومحل های پاتوق شان در خفا مشغول برنامه ریزی ودسیسه های شیطانی بودند تا نویسنده جوان وکم مغز اما با سوادی را بیابند وجایگزین علیزاده بزرگ بکنند. این کارشان دوعلت داشت در قدم اول علیزاده دیگر پیر شده وتاریخ مصرفش گذشته دوم اینکه علیزاده هرچه جسور باشد بازهم یک روحانی است همین خلعت روحانیتش به او اجازه نمیدهد تااز جملات بی ادبانه در نوشته هایش استفاده کند واین موضوع باعث رنجش خاطر وعدم ارضا روحی وروانی آنها میشد ومهمتر اینکه جماعت روشنفکر میانه ای خوبی با روحانیت ندارند. بنا براین ودر نتیجه بعد از جلسات وشور مشاروه های فروان وچیلیم کشیدن ودود کردن ونصوار کشیدن های پی در پی وخالی شدن توف دانی های زیاد سرانجام قرعه بنام نویسنده ی توانا وشاعرفرهیخته استاد دانشگاه بوعلی سینا کابل ودانشجوی ادبیات در تهران ونویسنده چندین کتاب با ارزش در باره هزاره ها یعنی جناب حفیظ الله شریعتیمعروف به(سحر) افتاد وایشان با تحریر دومطلب بسیار داغ وپر مایه از نظر رهبران ودسیسه چینان با نام"پسرنوح با بدان بنشست و... ودیگری با نام"اندر احوالات، اعقاب و انساب سید شیر محمد هزاره در وبسایت غرجستان با موفقیت کامل جایگزین استاد علیزاده بزرگ شدند وبا تمجید های فروان واحسنت گویان اطرافیان پاچه خور، مقام رهبریت توهین علیه سادات ونفاق در بین جامعه شیعه افغانستان را جشن گرفت. لازم به ذکر است که ایشان مانند استاد علیزاده بزرگ مخالف هرگونه مستعار نویسی هستند ولی با توصیه ای افراد ترسو وبا تجربه دور برش قناعت کردند که برخی مطالب که خیلی توهین آمیز واز جملات بی ادبانه استفاده میشود را با نام مستعار نشر کند تا خدای نکرده در جای ورو در روی با کسی عرق خجالت بر پیشانی اش مشاهده نشود.
خب با تمام این تفاسیر نگارنده در همین جا اعلام میکنم که از این به بعد رهبر جنجال های بی نتیجه بین سید وهزاره به عهده جناب حفیظ الله شریعتی معروف به ((سحر)) میباشد ودیگر استاد مالستانی را باید کم کم فراموش کرد البته ایشان بعد از تحریر مطالب فوق وپزیرفتن مسئولیت نفاق اندازی بین جامعه شیعه در افغانستان بی نصیب نماندند وبرای تشویق وترغیب وانگیزه مضاعف برای ادامه این تنش ها با مصارف افراد پشت پرده به یک مسافرت داخل وطنی اعزام شدند تا از تهران تا مشهد،هرات،قندهار،جاغوری وکابل با دوستان واقاریبش دیداری تازه نموده وبا روحیه جهادی به مسئولیت خطیر نفاق اندازی بین هزاره وسید ادامه بدهد وبا تحقیقات تکمیلی از اختلافات جدید بین این دوقشر وبا دست پر به ایران برگردد. منتظر مطالب جدید وآپدید شده از اختلافات ونفاق اندازی بین سید وهزاره در وبسایت وزین غرجستان باشید.
تکمیلیه:
نگارنده تحقیقات زیادی انجام داده ام وسلسه مطالبی را از انگیزه ها وچگونه متنفر شدن سید وهزاره نشر خواهم کرد وخواهم نوشت که یک جوان در سن وسال جناب شریعتی چگونه از سید حماعت تنفر پیدا میکنند درحالیکه اصلا" سن وسالش قد نمیدهد وسالها است که که دیگرنه سید آن سید قدیم است ونه هزاره آن هزاره قدیم ومیشه ادعا کرد که بحمد الله رفتار قاطبه مردم هزاره وسید به سوی همگرای وهمزیستی واحترام به آرمان های انسانی به پیش میرودوجای بسی امید واری است که تا چند سال آینده دیگر بحث سید وهزاره یک بحث مرده به حساب بیاید البته منظور بنده این نیست که کسی انتقاد نکند نه خیر در انتقاد باید باز باشد تا افراد به اشتباهات خود پی ببیرد وصد البته باید انتقاد خیر خواهانه باشد ونه نفاق بر انگیز چیزی که متاسفانه از پیدایش این بحث به این طرف جای آن در تمام مطالب نشر شده که من خوانده ام چه از طرف سید وچه هزاره رعایت نشده ودر فقر کامل به سر میبرد.
من به شخصه برای دکتر شریعتی متاسفم وامید وارم هرچه زودتر سر عقل بیاید واز رهبریت نفاق دست بردارد ودلش را به به به و چه چه ادم های معلوم حال خوش نکند ومصداق مطالب منتشره خود در وبسایت غرجستان نشود وخاندان نبوتش را دوباره بیابد. من فکر میکنم مقام وشخصیت هر انسانی دست خودش است وجناب شریعتی متاسفانه در سراشیبی سقوط قرار گرفته واگر دیر به هوش بیاید باید سراغ اورا در دارآباد تهران گرفت.
منبع:جمهوری سکوت
اشاره:
تجربه نشان داده است که عشق و نفرت اکتسابی است یعنی اینکه اگر انسانی عاشق انسانی دیگر میشود ویا برعکس از اوکینه ونفرت بردل دارد بدون شک براثربرخوردی بوده که بین دو انسان صورت گرفته که حاصل این برخورد عشق ودوستی ویا نفرت ودشمنی بوده. البته موضوعی دیگری هم هست که در برخی مواقع بعضی انسانها بر اثر تبلیغات وتلقینات افرادی علیه افراد دیگربدون اراده درونی خود وبر اساس تعاریف اطرافیان، عاشق کسی میشود ویا ازاو تنفر پیدا میکند که معمولا" چنین انسانهای به رشد عقلی وقکری نرسیده اند مانند کودکان که دریک مقطع زمانی معین عروسک خیمه شب بازی بزرگان میشود. معمولا" چنین افرادی طوری تربیت میشوند که واژه (اصلاح) برای انها بی معنی میشود برخی از این افراد ممکنه براثر تلاش های فردی واستعداد خدا دادی که دارند به مدارج علمی بالای هم دست یابد اما متاسفانه این افراد چنان بدتربیت شده وبه اصطلاح عقده ی بارآمده که اصلا" به خود اجازه نمیدهد که کینه ونفرت را ازوجود خود برهاند ودور کند. نکته جالب وحائز اهمیت اینکه معمولا" جنین افرادی بعد از درک واقعیت واینکه تمام این سالها آلت دست دیگران بوده دچاربیماری افسردگی وگوشه گیری ودر نهایت به بیماری آلزایمیر گرفتار میشود.
قصه عشق ونفرت بین سید وهزاره
قدیم ترها ودر زمانیکه نه خبری از اینترنت بود ونه این همه نوتک بچه های روشن فکر هزاره پا به عرصه گیتی گذاشته بود درتمام مناطق هزاره جات بوسیدن دست سید عبادت ونبوسیدنش گناه نابخشودنی به حساب می آمد ودختر دادن سید به هزاره مثال سگ وگوسفند بود وگرفتن دختر هزاره برای سید بدون اشکال. بدون در نظر داشت مقصر چنین رفتاری باید عرض کنم که این واقعیتی است که هیچ سید وهزاره ی نمیتواند منکر آن بشود.
در چند سال گذشته ودر فضای مجازی در این مورد بحث وجدل فروان صورت گرفته است وهرکس بسته به میزان عشق ونفرتی که در دل داشته اند در این مورد(عقده های درونی اش را خالی نموده) مقاله تحریر ودر وبسایت هانشر کرده اند وچیزی که خیلی جلب توجه میکند این است که این مطالب خواننده ی فراوان داشته ودارای نقد ونظر بسیار میباشد که متاسفانه در بسیاری موارد این بحث ها از مسیر عدل وانصاف خارج وتبدیل به توهین به کرامتی انسانی شده است.
در بین هزاره ها دو نسل متفاوت وجوددارد. نسل قدیم ونسل جدید.
در جنجال بین سید وهزاره در بین نسل قدیمترکسیکه از همه بیشتر وبا تابلوی اصلی وارد صحنه شده است شخصی بنام استاد علیزاده مالستانی میباشد که الحق انسان با عرضه ای است. نگارنده اکثر مطالب ایشان را مطالعه کردم وبا اینکه صد در صد با ایشان موافق نیستم اما مطالب ایشان را می پسندم وحق را به او میدهم زیرا ایشان در سن وسالی قرار دارد که مسایل وماجراهای عشق ونفرت بین هزاره وسید رادیده وتجربه کرده است ونوشته های او حاصل سالهای گذشته ی عمر او میباشد. البته نباید فراموش کرد که دراین وادی کسانی هم بوده وهست که فقط پاچه خوری میکنند وبا نام مستعار آتش بیار معرکه شده اند که که متاسفانه اهداف شیطانی در سر دارند وبا تحریک نسل جدید ودر پشت پرده مشغول فعالیت میباشند وگاه گداری اگر جرئت بکنند وبا دست پای لرزان مطلبی در این مورد تحریر کنند با نام مستعار وبا الفاظ رکیک ودور از شان انسانی میباشد.
واما نسل جدید که روی سخنم با آنها میباشد.
از نسل قدیمتروبا رهبری علیزاده که بگذریم مدت چند سال در بین نوتک بچه های (عقده ای) روشن فکر هزاره نویسنده فرهیخته وصاحب قلم وبا سواد وتحصیل کرده ی که بتواند رهبری این پرخاشگری ونفاق اندازی بین سید وهزاره را به عهده بگیرد یافت نمیشد وهر کسی به نوبه خود وبا نام مستعاردر وبلاگ ویا وبسایتی پرخاشگری میکرد وعده ی هم با نظرات بدتر، از او حمایت میکرد وجالب اینجاست که هیچ کدام جرئت نمیکرد با نام اصلی بنویسد تا مبادا روزی با یک سیدی سر یک سفره ای بنشینند ونان نمک بخورند ونگاه سنگین وملامت باراهل مجلس را تحمل کند اما این فقط ظاهر قضیه بود ودر باطن طبق سنت همیشگی ما انسانها، باید جای گزین مناسب برای علیزاده بزرگ پیدا میشد.
تغییر رهبر نفاق
بزرگان وآتش بیاران معرکه ومستعار نویسان دست پا لرزان درجلسات خصوصی در منازل ومحل های پاتوق شان در خفا مشغول برنامه ریزی ودسیسه های شیطانی بودند تا نویسنده جوان وکم مغز اما با سوادی را بیابند وجایگزین علیزاده بزرگ بکنند. این کارشان دوعلت داشت در قدم اول علیزاده دیگر پیر شده وتاریخ مصرفش گذشته دوم اینکه علیزاده هرچه جسور باشد بازهم یک روحانی است همین خلعت روحانیتش به او اجازه نمیدهد تااز جملات بی ادبانه در نوشته هایش استفاده کند واین موضوع باعث رنجش خاطر وعدم ارضا روحی وروانی آنها میشد ومهمتر اینکه جماعت روشنفکر میانه ای خوبی با روحانیت ندارند. بنا براین ودر نتیجه بعد از جلسات وشور مشاروه های فروان وچیلیم کشیدن ودود کردن ونصوار کشیدن های پی در پی وخالی شدن توف دانی های زیاد سرانجام قرعه بنام نویسنده ی توانا وشاعرفرهیخته استاد دانشگاه بوعلی سینا کابل ودانشجوی ادبیات در تهران ونویسنده چندین کتاب با ارزش در باره هزاره ها یعنی جناب حفیظ الله شریعتیمعروف به(سحر) افتاد وایشان با تحریر دومطلب بسیار داغ وپر مایه از نظر رهبران ودسیسه چینان با نام"پسرنوح با بدان بنشست و... ودیگری با نام"اندر احوالات، اعقاب و انساب سید شیر محمد هزاره در وبسایت غرجستان با موفقیت کامل جایگزین استاد علیزاده بزرگ شدند وبا تمجید های فروان واحسنت گویان اطرافیان پاچه خور، مقام رهبریت توهین علیه سادات ونفاق در بین جامعه شیعه افغانستان را جشن گرفت. لازم به ذکر است که ایشان مانند استاد علیزاده بزرگ مخالف هرگونه مستعار نویسی هستند ولی با توصیه ای افراد ترسو وبا تجربه دور برش قناعت کردند که برخی مطالب که خیلی توهین آمیز واز جملات بی ادبانه استفاده میشود را با نام مستعار نشر کند تا خدای نکرده در جای ورو در روی با کسی عرق خجالت بر پیشانی اش مشاهده نشود.
خب با تمام این تفاسیر نگارنده در همین جا اعلام میکنم که از این به بعد رهبر جنجال های بی نتیجه بین سید وهزاره به عهده جناب حفیظ الله شریعتی معروف به ((سحر)) میباشد ودیگر استاد مالستانی را باید کم کم فراموش کرد البته ایشان بعد از تحریر مطالب فوق وپزیرفتن مسئولیت نفاق اندازی بین جامعه شیعه در افغانستان بی نصیب نماندند وبرای تشویق وترغیب وانگیزه مضاعف برای ادامه این تنش ها با مصارف افراد پشت پرده به یک مسافرت داخل وطنی اعزام شدند تا از تهران تا مشهد،هرات،قندهار،جاغوری وکابل با دوستان واقاریبش دیداری تازه نموده وبا روحیه جهادی به مسئولیت خطیر نفاق اندازی بین هزاره وسید ادامه بدهد وبا تحقیقات تکمیلی از اختلافات جدید بین این دوقشر وبا دست پر به ایران برگردد. منتظر مطالب جدید وآپدید شده از اختلافات ونفاق اندازی بین سید وهزاره در وبسایت وزین غرجستان باشید.
تکمیلیه:
نگارنده تحقیقات زیادی انجام داده ام وسلسه مطالبی را از انگیزه ها وچگونه متنفر شدن سید وهزاره نشر خواهم کرد وخواهم نوشت که یک جوان در سن وسال جناب شریعتی چگونه از سید حماعت تنفر پیدا میکنند درحالیکه اصلا" سن وسالش قد نمیدهد وسالها است که که دیگرنه سید آن سید قدیم است ونه هزاره آن هزاره قدیم ومیشه ادعا کرد که بحمد الله رفتار قاطبه مردم هزاره وسید به سوی همگرای وهمزیستی واحترام به آرمان های انسانی به پیش میرودوجای بسی امید واری است که تا چند سال آینده دیگر بحث سید وهزاره یک بحث مرده به حساب بیاید البته منظور بنده این نیست که کسی انتقاد نکند نه خیر در انتقاد باید باز باشد تا افراد به اشتباهات خود پی ببیرد وصد البته باید انتقاد خیر خواهانه باشد ونه نفاق بر انگیز چیزی که متاسفانه از پیدایش این بحث به این طرف جای آن در تمام مطالب نشر شده که من خوانده ام چه از طرف سید وچه هزاره رعایت نشده ودر فقر کامل به سر میبرد.
من به شخصه برای دکتر شریعتی متاسفم وامید وارم هرچه زودتر سر عقل بیاید واز رهبریت نفاق دست بردارد ودلش را به به به و چه چه ادم های معلوم حال خوش نکند ومصداق مطالب منتشره خود در وبسایت غرجستان نشود وخاندان نبوتش را دوباره بیابد. من فکر میکنم مقام وشخصیت هر انسانی دست خودش است وجناب شریعتی متاسفانه در سراشیبی سقوط قرار گرفته واگر دیر به هوش بیاید باید سراغ اورا در دارآباد تهران گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر